اجازه ویرایش برای همه اعضا

منطق

نویسه گردانی: MNṬQ
برخلاف باور اشتباه مردم این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و معرب واژه مَنْتیک Mantik در پهلوى ست به معناى منسوب به اندیشه ، مربوط به اندیشیده ها ، دانش اندیشیده ها - تازیان (اربان) این واژه را از پهلوى برداشته معرب نموده و گفته اند : المنطق ، منطقىّ ...
این واژه از ریشه نَطَقَ به معنى سخن گفتن نیست و نسبت به آن نامربوط و بى مناسبت است. در پهلوى مَنیدن Manidan (مَنیتن) : اندیشیدن ، فکر-تعقل-تأمل-توجه-درک-ملاحظه کردن ، در اوستا مَن Man ریشه ى این کُنش است و مَنْتْ Mant صفت مفعول آن یعنى اندیشیده شده ، تعقل-تأمل
شده ، مَنْتیک Mantik : مَنْتْ + ایک ik (صفت ساز) : منسوب به اندیشیده شده ، مربوط به اندیشگان - پس شایسته ایران و ایرانیان است که بنویسند و بخوانند : مَنتیک Mantik . همتایان آن در پارسى اینهاست: بیژِه Bizheh و بیرسا Birsa (کردى: منطق) پیوین Pivin (کردی: په
یوین: منطق) تارکیکا Tarkika (سنسکریت: منطق) پدمان گُوِشنى Padmangoveshni (پهلوى: دانش منتیک(منطقx) چیم گُواکى Chimgovaki (پهلوى: دانش منتیک (منطقx) ، چیمیکى Chimiki (پهلوى: منتیک (منطقx) ، عقلانیت) ، سَخْوَن Saxvan (پهلوى: منتیک(منطقx) ، عقیده ، رأى ، سخن
، کلام و ...) ، گُواکى Govaki (پهلوى: منتیک(منطقx) ، استدلال ، وضوح ، فصاحت و ...)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
منطق . [ م َ طِ ] (ع مص ) نطق . برزبان راندن حرفی یا سخنی که از آن معنی مفهوم گردد.(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سخن گفتن . (غیاث )...
منطق . [ م ُ طِ ] (ع ص ) گویا و کلام کننده . (غیاث ) (آنندراج ) : چو طوطی ارچه همه منطقم نه غمازم چو تیغ گرچه همه گوهرم نه غدارم . خاقانی .لا...
منطق . [ م ُ طَ ] (ع ص ) در شاهد زیر از ناصرخسرو ظاهراًبه معنی روشن و آشکار و واضح آمده است : بی شرح و بیان او ۞ خرد رامبهم نشود هگرز منطق...
منطق . [ م ِ طَ ] (ع اِ) کمر. (دهار). نطاق . (منتهی الارب ). میان بند و کمربند. (غیاث ) (آنندراج ). میان بند و نطاق . ج ، مناطق . (ناظم الاطباء) (ا...
منطق . [ م ُ ن َطْ طَ ] (ع ص )کوه بلند بدان جهت که ابر در نیمه اش بماند و بر اعلای آن نرسد. (منتهی الارب ) (آنندراج ): جبل اشم منطق ؛ کوه ...
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: بیژِه، بیرسا (کردی) پیوین pivin (کردی: په یوین) تارکیکا (سنسکریت)
جذرمنطق . [ ج َ رِ م ُ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )آن است که چون عدد سالم را در نفس خودش ضرب کنند عددی دیگر سالم پدید آید چنانچه عدد سه ک...
حسن منطق . [ ح ُ ن ِ م َ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوش بیانی . رجوع به ترکیبات حُسن شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
فرنودسار = منطق- اصول منطق
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.