اجازه ویرایش برای همه اعضا

لیل

نویسه گردانی: LYL
این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان (اربان) آن را از واژه پهلوىِ لِلیا Lelya به معناى شب ، شب هنگام برداشته معرب نموده و ساخته اند : اللیل ، لیالی ، لیال و ...!!!! همتایان دیگر آن در پارسى اینهاست: شپ Shap (پهلوى: شب ، درستش شپ است پ به ب در شب
به نظر مى رسد تحت گرایش به اربى ابدال یافته) ، اِویسروسریم/اِویسروتریم Evisrusrim/Evisrutrim (پهلوى: سر شپ ، مغرب) ، اِخْشَپَوا Xshapava (اوستایى : شپ) شَوْ (کردى : شپ) ، شُ Sho (زبان محلى ایرانى : شپ)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
لیل . [ ل َ ] (اِخ ) قصبه ای جزء دهستان مرکزی شهرستان لاهیجان ، واقع در 24000گزی جنوب خاوری لاهیجان . جلگه ، معتدل ، مرطوب و مالاریائی . دارای ...
لیل . [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان بوشهر، واقع در شش هزارگزی جنوب بوشهر و هزارگزی شوسه ٔ شیراز به بوشهر. جلگه ، گرمس...
لیل .[ ل َ ] (ع اِ) شب . لیلاة. هو واحد بمعنی جمع، واحدهالیلة. ج ، لیالی ، لیایل . (منتهی الارب ). عشیة. شام . صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: ل...
لیل . [ ل َ ] (اِخ ) نام تیغ عرفجةبن سلامت کندی . (منتهی الارب ).
لیل . [ ل َ ] (اِخ ) سوره ٔ نودودومین از قرآن ، مکیة و آن بیست ویک آیت است ، پس از شمس و پیش از ضحی .
لیل . (اِخ ) ۞ نام شهری معروف به فرانسه ، کرسی دپارتمان نرد، کنار رود دُل . دارای 200575 تن سکنه و راه آهن ، واقع در 250هزارگزی شمال پاری...
لیل لیلاء. [ ل َ لُن ْ ل َ ] (ع اِ مرکب ) لیلة لیلی . لیل لایل .لیل ٌ الیل . رجوع به لیلة لیلاء و رجوع به لیل شود.
لیل آقا. [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گورک بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، واقع در هفتادهزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 33هزارگزی خاور شوسه ٔ مهاباد ب...
صلاة لیل . [ ص َت ِ ل َ ] (ترکیب اضافي ، اِ مرکب ) رجوع به صلاة شود.
لات لیل . [ ل َ ] (اِخ ) نام دیهی جزء دهستان بخش مرکزی لنگرود. واقع در پانزده هزارگزی جنوب لنگرود. دارای 95 سکنه . (فرهنگ جغرافیائی ایران ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.