اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معک

نویسه گردانی: MʽK
معک . [ م ِ ع َک ک ] (ع ص ) مرد سخت خصومت . (منتهی الارب ) (آنندراج )؛ رجل معک ؛ مرد سخت خصومت . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فرس معک ؛ اسب تازیانه خواه که گاه رود و گاه ایستد تا تازیانه خورد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
معک . [ م َ ] (ع مص ) در خاک مالیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). در خاک مالیدن چیزی را، در غیر خاک هم استعمال شود. (از ...
معک . [ م َ ع ِ ] (ع ص ) دیردارنده ٔ حق و وام کسی . || مرد سخت خصومت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرد گو...
اﷲ معک . [ اَل ْ لا هَُ م َ ع َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) خدا با تو باد. خدا همراهت باد. غالباً در مقام وداع گویند : چون یافتیم غریب و غمخوار...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ماک . (اِ) ماکیان . دجاج . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چند بار خواستم که فرزندان تو فراهم آورم همچون ماکی که بچگان خود را زیر بال خود گ...
ماک . (اِ) به لغت مردم طهران ، فله و شیر حیوان تازه زاییده و آغوز و هرس و هرش . (ناظم الاطباء). ماک یا شیر ماک . آغوز. فله . لبا. زِهَک .شیر...
ماک . (اِ) دارو ۞ است در هندوستان . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 302) : گروه ورا تیشه بر خاک بوددرختان لک وکشتشان ماک بود. اسدی (از لغت فر...
ماک آرتور. (اِخ ) ۞ دوگلاس . ژنرال آمریکائی (1880-1964م .) که در سال 1942 در شکست فیلیپین مشهور شد و در سال 1945 ژاپن را در اقیانوس آرام مغل...
ماک -ماهون . [ هَُ ] (اِخ ) ۞ (پاتریس کنت دو) دوک ماژانتا و مارشال فرانسوی که در سولی ۞ متولد شد (1808-1893م .) و در جنگهای کریمه با تصرف...
خاک و ماک . [ ک ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) خاک : تا بخاک اندرت نگرداندخاک و ماک از تو بر ندارد کار.رودکی .
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.