صلابه
نویسه گردانی:
ṢLABH
صلابه . [ ص ُل ْ لا ب َ ] (اِ) قلاب چند شاخ که گوشت بر آن آویزند.
- به صلابه کشیدن ؛ به قلاب زدن . به قلاب برآویختن چیزی و مخصوصاً گوشت را.
- به صلابه کشیدن کسی را ؛ مجازاً به معنی کسی را در سختی و رنج قرار دادن .
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
صلابة. [ ص َ ب َ ] (ع مص ) صلابت . رجوع به صلابت شود.
صلابة. [ ص َ ب َ ] (ع اِ) در فرهنگ آنندراج و ناظم الاطباء بمعنی صلایة آمده است . رجوع به صلایة شود.
سلابة. [ س َل ْ لا ب َ ] (ع ص ) رباینده . یقول رجل سلابة و امراءة سلابه . (ناظم الاطباء).