اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ژاژخائی

نویسه گردانی: ŽʼŽḴAʼY
ژاژخائی . (حامص مرکب ) علک خائی . برغست خائی . بیهوده گوئی . لک درائی . هرزه درائی . ژاژدرائی . یاوه سرائی . یافه سرائی . هرزه سرائی .هرزه لائی . حرف مفت زنی . خام درائی . ول گوئی :
خیره روئی ز تیره رائی به
بیزبانی ز ژاژخائی به .

سنائی .


هر سخن را به جایگاه نهد
نکند ژاژخائی برخیر.

سوزنی .


جان کنند از ژاژخائی تا به گرد من رسند
کی رسد سیرالثوانی در نجیب ساربان .

خاقانی .


ز ژاژخائی هر ابلهی نرنجم از آنک
هنوز در عدم است آنکه همقران من است .

خاقانی .


حاسد ز قبول این روائی
دور از من و تو به ژاژخائی .

نظامی .


ژاژخائی میکند با ما رقیب
ما چه غم داریم گو میخای ژاژ.

؟ (از محمودنامه از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.