لونه . [ ل َ
/ لُو ن َ
/ ن ِ ] (اِ) گلگونه . (از اوبهی ). غازه و گلگونه و سرخی زنان باشد که به روی مالند. (برهان ). سرخاب
: چه مایه کرده بر آن روی لونه گوناگون
بر آنکه چشم تمتع کنم به رویش باز.
قریع.
این کلمه را سروری و شعوری و برهان نیز بدین صورت ضبط کرده اند و دیگر فرهنگها مثل رشیدی و جهانگیری و انجمن آرای ناصری ندارند و هیچ جا هم شاهدی جز این شعر قریع (در حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) نیست . با اینهمه گمان میکنم این کلمه گونه بوده است به معنی غازه و گلگونه و کاتب مدرک فوق به تصحیف خوانده است ودیگران هم تقلید کرده اند.