اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سرانگشتی

نویسه گردانی: SRʼNGŠTY
سرانگشتی . [ س َ اَ گ ُ ] (ص نسبی ) درخور سرانگشت . مناسب سرانگشت . || (اِ مرکب ) نام یکی از اقسام آش آرد است . (برهان ) (رشیدی ) (آنندراج ) :
گرچه بخشید بیفزای تو سیمای سمن
به سرانگشتی ما شکل گل نسرین داد.

بسحاق اطعمه .


سرانگشتی آن طفل نادیده کام
که بغرا سرانگشتیش کرد نام .

بسحاق اطعمه .


|| حنایی که بر سرهای انگشت دست و پا بندند. (برهان ) (آنندراج ). رنگ حنا و برنگ سرانگشتان که پیش از این مرسوم زنان بود. (از یادداشت مؤلف ).
- حساب سرانگشتی ؛ با سرانگشت حساب کردن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حساب سرانگشتی . [ ح ِ ب ِ س َ اَ گ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حساب هوائی . حساب عقود انامل . رجوع به ترکیبات حساب و حساب عقود انامل شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.