اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معکان

نویسه گردانی: MʽKAN
معکان . ۞ [ ] (اِخ ) شهرکی است از ماوراءالنهر با منبر به حدود بخارا آبادان و با کشت و برز بسیار. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 106).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۸ ثانیه
ماکان . (ع اِ مرکب ) ۞ آنچه بوده . آنچه شده . مقابل مایکون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گذشته .- ماکان و مایکون ؛ آنچه بود و آنچه خواه...
ماکان . (اِخ ) نام یکی از حکام بوده که پدر او کاکی نام داشته است . (برهان ) (از ناظم الاطباء). نام یکی از حکام مازندران بوده ، پدرش کاکی...
ماکان . (اِخ ) نام ولایتی هم هست که بیشتر سلاح مردم آنجا زوبین است که نیزه ٔ کوتاه باشد. (برهان ). نام ولایتی است که سلاح مردم آنجا ز...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ماکان کاکی (متوفی ۲۱ ربیع‌الاول ۳۲۹ هجری) رهبر نظامی دیلمی فعال در شمال ایران (خصوصاً طبرستان و خراسان) در اوایل قرن دهم میلادی بود. او بر طبرستان نفو...
چشمه ماکان . [ چ َ م َ ] (اِخ )نام محلی است از دهستان ماهیدشت بالا بخش مرکز شهرستان کرمانشاهان که در 40 هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه و 6 ه...
کائناً ما کان . [ ءِ نَن ْ ] (ع ق مرکب ) هر چه باشد : و غیر هستی کائناً ماکان محتاج است به هستی . (ملامحسن فیض ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.