اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رهان

نویسه گردانی: RHAN
رهان . [ رِ ] (ع مص ) گرو بستن به تاختن اسب . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). مصدر به معنی مراهنة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با کسی گرو بستن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). شرط بستن . (فرهنگ فارسی معین ). نذربندی و شرط :
نوبت زنگی است رومی شد نهان
این شبست و آفتاب اندر رهان .

مولوی .


صد هزاران زین رهان اندر قران
بردریده پرده های منکران .

مولوی .


- هم رهان ؛ هم گرو. هم نذر. دو تن که باهم گرو بندند :
با کوکبه ٔ مظفرالدین
این همره و هم رهان ببینم .

خاقانی .


|| برد و باخت و گروبندی به هرنحو که باشد. مراهنه . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مراهنة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
رهان . [ رِ ] (ع اِ) ایام الرهان ؛ روز اسب دوانی یعنی روزی که در تاختن اسبها باهم گرو می بندند. (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خیل الرهان ؛...
خویشتن رهان . [ خوی / خی ت َ رَ ] (نف مرکب ) خود برکنار دارنده از مناهی . عفاف ورز. باورع : مجنون که مبصر جهان بودشهوت کش و خویشتن رهان بود....
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.