لاری
نویسه گردانی:
LARY
لاری . (اِخ ) صلاح الدین محمد. متوفی در حدود سال 930 هَ . ق . او راست تفسیر سوره ٔ قدر که برای اسکندر پاشا نوشته است .
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
لاری . [ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب به لار. لارزی . (سمعانی ورق 595).
لاری . (ص نسبی ، اِ) (مرغ ...) ۞ نوعی از مرغان خانگی . قسمی خروه و ماکیان درشت بومی ایران که گردنش فاقد پر است .|| نوعی از سک-ه ٔ نقره ...
لاری . (انگلیسی ، اِ) در ایران به نوعی اتومبیل بارکش اطلاق می شد.
لاری .(اِ) از جمله ٔ خطوط هند معمول در لاردیش . (تحقیق ماللهند بیرونی ص 82 س 15) ۞ .
لاری . (اِخ ) او راست : کتاب تاریخ مسمی به مرآةالادوار.
لاری . [ لارْ رِ ] (اِخ ) ۞ دمی نیک بارُن . نام جراح نظامی فرانسوی . مولد بودِاَن (پیرنه ٔ علیا) (1766-1842 م .).
لاری . (اِخ ) مصلح الدین محمدبن صلاح اللاری الانصاری . برخی نوشته اند، عبدالغفور اللاری الانصاری و بعض دیگر المولی محمدبن صلاح بن جلال بن ...
لاری نی . [ رِ ] (اِخ ) ۞ نیکلا گابریل دو. نام لیوتنان اول پلیس پاریس . مولد لی مژ (1625-1709 م .).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ده لاری . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور. واقع در 6هزارگزی جنوب باختری نیشابور. دارای 154 تن سکنه می ب...