اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دست گزین

نویسه گردانی: DST GZYN
دست گزین . [ دَ گ ُ ] (ن مف مرکب ) دست گزیده . منتخب . گلچین . بهگزین . هر چیز که آن راانتخاب کرده باشند. (آنندراج ) (برهان ) :
خوشتر از صد نگارخانه ٔ چین
نقش آن کارگاه دست گزین .

نظامی (هفت پیکرص 77).


- دست گزین کردن ؛ گزیدن . انتخاب کردن . اختیار کردن .
|| اسب جنیبت . (جهانگیری ) (برهان ). اسب یدک :
این دو سه مرکب که بزین کرده اند
از پی ما دست گزین کرده اند ۞ .

نظامی .


|| (نف مرکب ) کنایه از شخصی که پیوسته خواهد در مسند و صدر مجلس بنشیند. (برهان ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.