اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کوژد

نویسه گردانی: KWŽD
کوژد. [ ژَ ] (اِ مرکب ) صمغ درخت پرخاری است که آن درخت را به عربی شائکه خوانند و آن صمغ را عنزروت گویند و آن سرخ و سفید و بسیار تلخ است و در کوههای شبانکاره ٔ شیراز بهم می رسد و در دواهای چشم و زخمها به کار برند. (از برهان ). ثمری است از درخت پرخار که به تازی آن درخت را شائک خوانند و در کوهستان شبانکاره ٔ فارس پیدا شود و آن صمغ را انزروت خوانند و بسیار تلخ است و در دواهای چشم به کار برند و آن را کوژده به اضافه ٔ «ها» در آخر نیز گویند و بین عوام به کنجیده مشهور است . (آنندراج ). کوژده . کوزده . کوزد. جزء دوم کلمه (ژد) به معنی صمغاست . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). انزروت . (ناظم الاطباء)(فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوژده و انزروت شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
کوژد. [ ] (اِخ ) شهری است به اسبزار از خراسان و جایی بانعمت است و مردمان او خوارج اند و جنگی . (حدود العالم ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.