انگامه . [ اَ
/ اِ م َ
/ م ِ ] (اِ)
۞ مجمع و انجمن بازیگران و قصه خوانان . هنگامه . (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). مجمع و انجمن بازیگران و قصه خوانان و هرجا که محل اجتماع باشد و بر محل جنگ نیز اطلاق کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ). هنگامه . (صحاح الفرس )
: انگامه ایست گرم ز شکر عواطفت
هرکوی و برزنی که من آنجا فرارسم .
کمال اسماعیل (از انجمن آرا).
|| وقت . زمان . (فرهنگ سروری )
: چو شد صبح اقبال او آشکار
شد انگامه ٔ عشرت روزگار.
خواجو (از فرهنگ سروری ).