ابساس
نویسه گردانی:
ʼBSAS
ابساس . [ اِ ] (ع مص ) راندن اشتر. زجر کردن شتررا به لفظ بس بس . || رها کردن ستور به آب . || بس بس گفتن ناقه را به وقت دوشیدن .
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ابثاث . [ اِ ] (ع مص ) با کسی راز خویش در میان نهادن . بر کسی راز خویش آشکارا کردن . شایعو فاش کردن خبر را. حال و اندوه خود با کسی گفتن .