اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زهرآب داده

نویسه گردانی: ZHRʼAB DʼDH
زهرآب داده . [ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) تیغ یا شمشیری که به آب زهر فروبرده باشند تا کارگر گردد. کشنده . زهرناک . زهرآگین . به زهرآلوده . مذرب :
همان تیغ زهرآب داده بدست
همی تازد او باره چون پیل مست .

دقیقی .


بپوشید خفتان و خود برنشست
یکی تیغ زهرآب داده بدست .

فردوسی .


گهم به غمزه ٔ زهرآب داده خسته کنی
گهم به نوشین بیجاده مرهمی سازی .

سوزنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.