اجازه ویرایش برای همه اعضا

عقیلی خراسانی

نویسه گردانی: ʽQYLY ḴRʼSANY
زندگینامه و آثار سید محمد حسین عقیلی خراسانی (ره)
زندگینامه و آثار سید محمد حسین عقیلی خراسانی (ره)
از مقدمه کتاب خلاصة‌ الحکمه ویرایش استاد عالیقدر، اسماعیل ناظم
خاندان

خاندان عقیلی،جزوسادات علوی موسوی شمرده میشوند.سیّدمظفرالدین خراسانی یکی ازبزرگان این خاندان است ونیزمیرزامحمدتقی موسوی که پدربزرگ عقیلی است ـ ازجمله افراداین خانواده شمرده میشوند.علاوه برآن پسوندعلوی که همراه نام بسیاری ازافراداین خاندان است،سیادت وی راثابت میکند.حکیم محمّد حسین عقیلی نیزباصراحت ازسیادت خودیادمیکند.آنچه درپی می‌آید،بررسی زندگانی افرادی ازاین خاندان است که فقط نامی ازآنهادرتاریخ مانده وبه دست مارسیده وازجزئیات زندگی آنها،اطلاع دقیقی نقل وگزارش نشده است.
1. سیّد مظفرالدین حسین خراسانی

اطلاعات به جامانده ازاوبسیاراندک است.آنچه درباره وی میدانیم،همین است که اوازجمله اطبّای خراسان بودکه به شیرازرفت ودرآنجاساکن شد.ازسال ولادت،تاریخ وفات وآثاربه جای مانده ازاواطلاعی دردست نیست وازفرزندان او،تنهانام میرزامسیح درتاریخ ثبت شده است.
2. میرزا مسیح

وی جدّعقیلیِ موردنظرماست وباتوجه به سلسله‌ای که عقیلی ذکرنموده،ازاطبای زمان خویش شمرده میشود.تنهانام دونفرازفرزندان اونقل شده است؛یکی محمّدتقی موسوی ودیگری میرمحمدهادی که همان میرهادی قلندراست.ازسال تولدووفات میرزامسیح اطلاع دقیقی دردسترس نیست.
3. میرمحمدهادی علوی

وی درشیراززندگی میکرده وعلاوه برطبابت،ازنظرجراحی،نویسندگی،خطاطی وشاعری نیزشهرت فراوان داشته است.به سبب آزاداندیشی ودرویش مسلکی ازاوبه قلندرتعبیرمیکردند.تخلص شعری وی شرراست وازمعاصران میرطاهروحیدونجیبای کاشی وشفیعای اثربوده است.وفات وی رابه سال1107هـ . ق،پس ازشصت سال زندگی درشیرازگزارش کرده اند.ازوی دوپسرویک دختربه جای مانده؛نام فرزندبزرگش محمدهاشم بوده وپسرکوچکترنیزگویادرشیرازروزگاررابه سربرده است.
بعضی این پسرکوچکترراعقیلی موردنظردانسته اند وکتابی باعنوانمجمع الجوامع رانیزبه اونسبت داده اند.ازاین اثرگویاجزنام آن چیزدیگربرجای نمانده است؛بایدتوجه داشت که مجمع الجوامع تألیف عقیلی،ربطی به کتاب یادشده ندارد.ازاحوالات دخترمیرهادی نیز،باوجودآنکه مادربزرگ عقیلی است،اطلاعی دردست نیست.ازنوشته هاویاآثاری که جایگاه علمی وی رابازگونماید،متأسفانه جزیک اثرـکه بعداًبه آن اشاره خواهیم نمودـ چیزدیگری باقی نمانده وتنهاچندقطعه شعرازتذکره هارابه اونسبت داده اند؛بیت زیرنمونه‌ای ازاین اشعاراست:
شیشه ناموس جمعی را که دارم در بغل بایدم بود از ملامتهای ایشان سنگسار
این بیت،نشانگروجودسبک هندی دراشعاراوست وبه نظرمیرسدکه اشعاروی ازروی تفنّن بوده است.درتاریخ زندگانی او،سفری به هندنیزگزارش شده است که البته باتوجه به دیگرمستندات تاریخی درباره زندگی اواین گزارش درست نمینماید.
دراطلاعات به دست آمده اززندگی او،باشخصی به نام محمدحسین حکیم الممالکباتخلص شهرت روبه رو میشویم؛وی ازشاگردان میرهادی قلندراست.اززندگی وآثاراواطلاع دقیقی گزارش نشده واثربرجای مانده ازحکیم محمدهادی،کتابی است تحت عنوان تذکره ابراهیم معری.این کتاب رساله مختصری درباره صداع وانواع آن وشیوه علاج آن توسط گیاهان وداروهابااستفاده ازتجارب حکیمان است که به فرموده حکیم محمدهادی به رشته تحریردرآمده است.آنچه انتساب این اثررابه میرهادی قلندرتأییدمیکند،تاریخی است که برای نگارش آن نقل شده واگراین گزارش نبودویادرصحت آن تردیدداشتیم،انتساب این کتاب به حکیم میرهادی قلندر،امری مشکل بودواحتمال داشت که این کتاب ازتألیفات حکیم محمدهادی،پدرعقیلی موردنظرماباشد.
4. محمدهاشم شیرازی

این شخص بعدازعقیلی،مشهورترین فرداین خاندان شمرده میشود؛وی فرزندحکیم میرمحمدهادی قلندراست که درسال 1080 یا 1081 هـ .ق درشیرازبه دنیا آمدونزدپدروپدربزرگ خودتحصیل کرد.ازاساتیددیگراومیتوان به این افرادنیزاشاره کرد:
1. میرزالطف الله شیرازی؛
2. آخوندمسیحای فسایی.
اوچون محیط شیرازرامطابق باخواسته های خویش نیافت،درسال 1111 هـ .ق(درعصرپادشاهی اورنگ زیب)به هندمهاجرت کرد.اوهرچندبه درباراورنگ زیب راه یافت،اماهرگزجزوپزشکان درباراورنگ زیب نشد؛درعوض به خدمت محمّداعظم،پسراودرآمدوحکیم محمدشفیع شوشتری دخترخودرابه عقداودرآورد.پس ازمرگ اورنگ زیب،محمّدهاشم دردربارباقی ماندوباوجودمشکلات متعددی که برسرراهش قرارگرفت،توانست درخدمت افرادی باشدکه پشت سرهم به مقام سلطنت میرسیدند.سرانجام درسال 1132 هـ . ق شخصی به نام محمّد شاه به قدرت رسیدوتوانست کم وبیش سی سال درمقام سلطنت باقی بماند.نفرقبل ازمحمّدشاه،به محمّدهاشم شیرازی لقب علوی خان داده بودواتفاقاًمحمدهاشم به این نام بیشترمشهوراست.به هرحال پادشاه جدیدهم لقب معتمدالملک رابه اسامی والقاب قبلی وی افزودوحقوق کلانی به میزان سه هزارروپیه درماه برای وی مقرّرداشت.دراین سالهابودکه گورکانیان هنددرمعرض تهدیدبزرگی قرارگرفتند؛نادرشاه افشار،پس ازمنقرض ساختن سلسله صفویه وبیرون راندن افغانهاوتسلط برافغانستان درسال 1151 هـ .ق، به سوی دهلی روانه شد.اودهلی رافتح کردوسپس باتخت طاووس،جواهرات سلطنتی وعلوی خان به ایران بازگشت.نادرشاه به هنگام مراجعت ازهنددیگرسلامت سابق خودرانداشت؛میگوینداووقتی دردهلی اقامت داشت،اززخم معده رنج میبردوپاهایش نیزورم کرده بود.اوعلوی خان رامأمورمداوای خودساخت وعلوی خان آنچنان کارخودراباموفقیت انجام دادکه نادرازوی خواست تاهمراه اوبه ایران بازگرددوبه این ترتیب،علوی خان به کشورخودبازگشت.نادردوسال پس ازترک دهلی به قزوین رسید.درآن هنگام طبابت‌های علوی خان چنان به حال اومؤثرواقع شده وسلامت خودرابازیافته بودکه وقتی این پزشک تقاضای استعفا کرد،این درخواست مورداجابت قرارگرفت وعلوی خان دوباره به هندبازگشت.بنابرنقلی،نادرشاه لقب معتمدالملوک رادرهمین دوران به وی اعطانمود.البته بنابه گفته عبدالکریم کشمیری نادرشاه،علوی‌خان رابرای مداوای مرض استسقاوطغیان سوداوخفقان وبه وعده اینکه بعدازحصول صحت،اوراروانه سفرحج مینماید،راهی ایران نمود.علوی‌خان بنابه قولی که ازنادرگرفته بود،ازقزوین به سال 1154 هـ . ق رهسپارسفرحج شدوپس ازانجام مراسم حج به سال 1156 هـ . ق به هندبازگشت ودردهلی به درمان محمدشاه که بیماربودپرداخت.این پزشک عالیقدر،دراواخرعمرخودلقب بهاءالدوله یافت؛شباهت این لقب بالقب نویسنده کتاب خلاصه التجارب موجب شده است که عده‌ای آن دوراباهم اشتباه بگیرند،درحالیکه بهاءالدوله نویسنده خلاصه التجارب، دویست سال قبل ازعلوی خان زندگی میکردوازاهالی طرشت بود.دربین شرق شناسان غربی، فوناهن دچاراین اشتباه نشده است.ازکسانیکه ازمحضروی دانش آموخته اند،میتوان به اشخاص زیراشاره نمود:1. میرحسن:وی ازجمله خوشه چینان خرمن علوی خان است.ازوی کتابی بانام مطب میرحسن به زبان اردوبرجای مانده است که درپاکستان به چاپ رسیده است.ناظم جهان درتألیف کتاب اکسیراعظم ازاین اثربهره برده است.2.حکیم ثناءالله ساکن بریلی:این شخص استادحکیم شهبازخان،پدرمؤلف اکسیراعظم،یعنی ناظم جهان بوده است.حکیم ثناءالله کتابی به نام طب ثنایی نیزتألیف کرده است وازجمله منابع درتألیف اکسیراعظم میباشد.3.حکیم نورالاسلام:وی استادحکیم محمداعظم خان،مؤلف اکسیراعظم بوده است.4. حکیم اسدعلی:این شخص عموی حکیم نورالاسلام است.5.حکیم نورالله:کتاب أنوار العلاج که ازجمله منابع کتاب اکسیراعظم،تألیف این حکیم است.این اشخاص درپایه ریزی طب شبه قاره هندتأثیربسزایی داشته اندکه درمبحث بعدبدین مطلب اشاره‌ای خواهیم داشت.6 و7. حکیم اکمل وحکیم اجمل؛که سرسلسله خاندان معروفی درهندمیباشند.ازعلوی خان آثارمکتوبی نیزنقل شده است که بعضی ازآنهامنابع ارزشمندی درزمینه طب شمرده میشوند.آنچه مادراین باره نقل میکنیم،تنهابخشی ازآن جمله است که گزارش آن برای مانقل شده؛الف) عشره کامله.ب) جمع الجوامع ویاجامع الجوامع ویامجمع الجوامع؛این کتاب دربیان امراض کلیوی است که امراض مجاری ادرارراجزءبه جزءشرح داده است.ج) قرابادین علوی خانی.این سه کتاب،بنابرتصریح حکیم ناظرجهان،ازجمله کتبی است که جزءمنابع مهم درتألیف اکسیراعظم شمرده میشود؛البته بنابرتصریح عقیلی،علوی خان توفیق اتمام قرابادین رانیافته است.د)احوال اعضاء النفس؛این کتاب ازجمله تألیفاتی است که آقای سیریل الگود درکتاب طب دردوره صفویه بدان اشاره نموده است.موضوع این کتاب درباره دستگاه تنفسی وبیماریهای آن است.هـ) نباتات یاانبیات؛ که راجع به گیاهان وبه زبان عربی است.و)علاج الأمراض؛علوی خان دراین کتاب یادآوراین نکته شده که بسیاری ازدستورات مندرج درآن راازروی نوشته های پدرخوداقتباس کرده است.ز)دستورات العلاج؛ازاین کتاب دربین کتب،نامی به میان نیست.ح)رساله چوب چینی؛ بنابه گفته عمررضاکحاله،ازوی دوکتاب دیگرنیزبه نام‌های زیربرجای مانده است:1. مفتاح التواریخ.2. رساله فی علم الموسیقی.این کتب نیزبه وی منسوب است:1. شرح موجزبرقانون.2. مجسطی؛ که دربعضی ازکتب نام این کتاب شرح مجسطی ذکرگردیده است.3. تحفه العلویه والایضاح العلیه.4.مطب؛البته به نظرمیرسدکه این کتاب تألیف میرحسن،ازشاگردان علوی خان باشدکه پیشتربه آن اشاره شد.ولی این احتمال نیزوجودداردکه وی نیزکتابی به همین نام تألیف کرده باشدکه به دست مانرسیده است ازدیگرآثاراومیتوان به این چنداثرنیزاشاره کرد:1. آثارالباقیه؛این کتاب درباره داروهاوترکیبات آنهاست.متأسفانه این کتاب نیزاثری نیست.2. حاشیه برشرح هدایه الحکمه میبدی.3. حاشیه برشرح الأسباب والعلامات نفیسی.4. شرح برتحریراقلیدس.ازاین چنداثرنیزخبری دردست نیست وبه نظرمیرسدکه باتلاش پیگیربتوان اثری ازآنهادرکتابخانه های هند،پیداکرد.باتوجه به تألیفات وی وتنوع آنها،میتوان گفت حکیم علوی خان،به غیرازطب ـ که گویاتخصص اصلی اوبوده است ـ درزمینه های دیگری همانند:تاریخ،فلسفه و... نیزمهارت داشته که البته اینهاهمه تحت الشعاع تخصص اصلی وی،یعنی طب قرارگرفته است.وی نیزهمانندپدرش برای تفنن به سرودن اشعارمیپرداخته است . . .
5. میرمحمدتقی موسوی

این شخص پدربزرگ عقیلی است.سال ومحل تولداووهمچنین سال درگذشت ومحل دفن اودرتاریخ ثبت نشده است.بطورکلی اطلاعات نقل شده ازاوبسیاراندک وازآثاراونیزامروزه اثری برجای نمانده است.بنابرنقل عقیلی،میرمحمدتقی درسلسله طبی اوواقع شده است.ازفرزندان او،محمدهادی(پدرعقیلی)وعلی نقی‌خان رامیشناسیم.
6. محمدهادی عقیلی

این شخص پدرعقیلی وازاستادان اوبه شمارمیآید.اطلاعات نقل شده ازاوبسیاراندک است وتنهادانسته های مادرباره اوهمان نگاشته هایی است که فرزندش گاهی درکتاب‌هایش به آن اشاره نموده است.ازآثارمکتوب اواطلاع دقیقی نداریم.البته عقیلی دربسیاری ازکتاب‌هایش ازاین آثاراستفاده نموده وگاه تصریح مینمایدکه این مطلب برگرفته ازنوشته های پدرش است.به نظرمیرسدکتاب زبده النکات فی شرح الکلیاتـ که درضمن کتب فرزندش بدان اشاره مینماییم ـ ازآثاراوباشد.ازاساتیدمحمدهادی علاوه برپدرش،یعنی میرمحمدتقی موسوی،میتوان به حکیم محمدباقرفرزندحکیم عمادالدین محمودشیرازی اشاره نمود.
7. علی نقی خان

این شخص عموی عقیلی است.وی ملقب به حکیم الممالک است.باتوجه به نقل‌های عقیلی ازاو،به نظرمیرسدوی ازاساتیدعقیلی باشد.اززندگی وآثارعلمی اوآگاهی درستی نداریم.ازعلی نقی خان گاه به علوی‌خان ثانی نیزتعبیرمیشود؛امابایدتوجه داشت که درصورت اطلاق،منظورازاین لقب درخاندان عقیلی،معتمدالملوک است.
سیدمحمدحسین بن محمدهادی علوی عقیلی خراسانی

مشهورترین واثرگذارترین فرددرمیان این خاندان،حکیم محمدحسین عقیلی است.بررسی زندگانی علمی حکیم محمدحسین علوی عقیلی نیازمنداحاطه برکتب او،اطلاع دقیق ازاساتیداو،تأثیرپذیری اوازگذشتگان، تأثیرگذاری اوبرآیندگان وماندگاری آثاراوست.آگاهی ازاساتیداوکارچندان دشواری نیست؛اودرخانواده‌ای زندگی مینموده که همه ازبزرگان عرصه طب درروزگارخودبوده اند.ازاین روخوشه چینی ازخرمن پرفیض آنهاواستفاده ازتجربیات ارزنده آنها ـ که گاه به صورت اثرویانسخه‌ای برای اوبه یادگارمانده است ـ به سهولت برای اوممکن بوده است.عقیلی ازتجربیات استادخود،علوی خان،پدرودیگراقوام خوداستفاده های فراوانی برده ودرجای جای کتب خود،چه درقرابادین وچه درمعالجات،این تجربیات رانقل کرده است.دراین میان،نقش معتمدالملوک،به عنوان یکی ازبارزترین شخصیّت‌های این خانواده وازجمله اساتیداووپدرش جلوه گری بیشتری دارد.بسیاری ازاین تجربیات به صورت کتاب مدون نبوده تاامروزه بتوانیم باقاطعیت ادعاکنیم که این نوشته هاازآنجاگرفته شده،بلکه بیشتربه صورت نوشته های پراکنده ویانسخه هایی بوده است به دست عقیلی رسیده است.به عنوان نمونه عقیلی درکتاب ارزشمندمعالجات درمبحث بیماریهای صدرمینویسد:ونواب معتمد الملوک،قدس سره،نوشته اند:دیدم من مردی راکه مدّه کامله درصدراوبودواخراج یافت ازامعای اوبه طریق برازوازوی به طریق قی،مدّه بسیاری وهلاک گردیددراندک روزی.اودرکتاب قرابادین ازپدرخودبسیاریادمیکندوچنین عباراتی مینویسد:قلمی فرموده اندوالدماجد....بخشی ازاین نوشته ها،نسخه های شخصی است که برای پادشاهان واطرافیان آنهانگاشته شده است.این نسخه هاباتوجه به عدم عنایت به بسیاری ازلوازمات،نمیتواندبه عنوان نسخه های عمومی مورداستفاده قرارگیرد.امّابخشی،حالت گزارش پزشکی داردکه بسیارباارزش است وسیردرمان وبرخوردپزشک بابیماری رانشان میدهد.این بخش،گاه به صورت حکایاتی درکتب پزشکی ـ نه تنهاکتب عقیلی ـ به چشم میخورد.حکایت زیرکه درکتاب معالجات آمده، نمونه‌ای ازاین گزارش هاست:ونواب معتمدالملوک،سیّدعلوی خان خال والدماجدـ قدس سرهماـفرموده اندکه مردجوانی نزدمن آمدوشکایت نموداز وجع شدیدی که درپهلوی راست اوبه هم رسیده وکشیده تابه جانب شانه وچنبره گردن اوونبض اوممتلی عظیم بودومعتادبه فصدومدّت مدیدکه فصدنکرده بود.امرنمودم اورابه فصدباسلیق ومقداردوثلث رطل خون ازاوگرفتم،وجع اوقدری تسکین یافت به حدی که توانست نشست وبایاران خودازآخرروزتاربع شب صحبت داشت...بنابرنقل عقیلی درمقدمه کتاب ارزشمندقرابادین ـ که شایدازبزرگ‌ترین قرابادین‌های موجودودردسترس باشد ـ وی سلسله وطریقی رابرای اساتیدخودذکرمینماید.درصدراین سلسله پیامبربزرگ الهی حضرت سلیمان ـ علی نبیّناوآله وعلیه السلام ـ قراردارند.این سخن،ادعای مارادرمقدمه،مبنی برالهی بودن این علم تأییدمیکند.بعدازحضرت سلیمان علیه السلام،اسقلینوس وپس ازاوبقراط قراردارند.پس ازبقراط،احیای حرّان وپس ازآنهااطبای خوزوطبرستان قراردارند.این نشان میدهدکه این دوناحیه،دارای مکتبی اثرگذاروعلمی درطب بوده اند. البته دراین میان،نام شخص خاصی مطرح نیست وشایدشهرت وتأثیراین دومکتب،بسته به شخص خاصی نبوده است،بلکه درپایه ریزی این دانشگاههای علمی،فرهیختگان بسیاری نقش داشته اندکه متأسفانه درگذرتاریخ به دست فراموشی سپرده شده اند.درمرتبه بعدی ازاین سلسله،بامیرزامسیح ـ که درصفحاتی پیش زندگانی اورابررسی نمودیم ـ برمیخوریم.میرزامسیح،هرچندفرزندسیّدمظفرالدین میباشدکه خودازاطبای خراسان است،ولی نگاهی به این سلسله نشان میدهدکه میرزامسیح دانش آموخته مکتب پدرنیست،بلکه وی اندوخته های علمی‌اش رامرهون اطبای خوزوطبرستان است.پس ازمیرزامسیح،میرمحمدهادی قلندرقراردارد.دراین سلسله پس ازمیرمحمدهادی علوی،سیّدمحمدتقی موسوی،میرمحمدهاشم ومحمدهادی عقیلی قراردارند.دراین سلسله، حکیم محمدحسین عقیلی خراسانی،ازپدرش،محمدهادی وازدایی پدرش،علوی خان،کسب فیض نموده است.بااین وجودنمیتوان گفت که عقیلی ازمحضراستادی دیگرخوشه چینی ننموده است،درصفحات بعداشاره خواهیم نمودکه وی ازکسانی دیگرنیزدانش آموخته است.ممکن است ذکراین سلسله،بیشترجنبه تشریفات داشته باشدوتأکیدوتصریحی باشدبرعلمی والهی بودن دانش طب واین که عقیلی دراین زمینه،مراتب دانش آموزی رارعایت کرده است.نمونه این سلسله رادراجازات روایی مشاهده میکنیم.ازاستادانی که عقیلی به ارادت آنان تصریح نموده،شخصی به نام میرمحمدعلی حسینی است.سخن عقیلی درباره این شخص به گونه‌ای است که گویامیرمحمدعلی ازدیگراساتیداوبرتربوده است.مثلاًدرابتدای کتاب مخزن الأدویه مینویسدکه ازعنفوان جوانی درخدمت والدماجداین علم راآموخته،ولی درچندسطربعداستادخودرامیرمحمدعلی الحسینی معرفی میکند.عقیلی درابتدای تمام کتب خودبه این استاداظهارارادت مینمایدوتألیفات خودراامتثال امراومیداند.به عنوان نمونه درابتدای کتاب قرابادین چنین مینویسد:خال والدماجدمغفورمبرور،محمدهاشم المخاطب به حکیم سیّدعلوی خان بن حکیم محمدهادی علوی دست به تألیفات قرابادینی زدوناتمام ماندومیرمحمدعلی الحسینی،پیرومرشدمن،ازمن خواسته[تا]کاراوراتمام کنم.عقیلی باتمام ارادتی که به این شخص داشته،اورابه درستی معرفی نکرده است.البته باتوجه به عباراتی که اوبرای میرمحمدعلی حسینی آورده،به نظرمیرسدکه عقیلی،علاوه برعلوم نقلی وطب،درعلوم معرفتی وباطنی نیزازخرمن اوخوشه چینی نموده است.گویااین استاداثری مکتوب نداشته وآموخته های عقیلی تنهاازآموخته های شفاهی اوبوده است،نه تألیفات ونگاشته های او.دلیل این سخن آن است که عقیلی علی‌رغم ذکرنام بیش ازصدطبیب وحتی اطبای معاصرخود،میرمحمدعلی حسینی راهم ردیف این طبیبان ذکرننموده،درحالیکه اگرازاین استادنسخه‌ای دردسترس بود،شایسته بودنامی ازاونیزبه میان آید.گویارساله‌ای دراوزان شرعیه واهل ایران وهندوستان وتطبیق آنهاباهم دردسترس بوده که به دست مانرسیده است. گزارش این رساله راعقیلی درفصل هجدهم قرابادین نقل کرده است.گزارشی اززندگانی این شخص درتاریخ نیزنقل نشده است؛تنهادرلغت نامه دهخدابه نقل ازقاموس الأعلام ترکی،ازشخصی بانام میرمحمدعلی ـ که ازشعرای هندوستان بوده ـ یادشده است.البته باتوجه به تاریخ درگذشت این شخص 1150 هـ .ق ذکرشده است،نمیتوانیم اورامیرمحمدعلی منظوربدانیم،زیراوی تابعدازسال 1180 هـ .ق، که سال وفات علوی خان است،وسال 1185 هـ .ق،که سال تألیف کتاب قرابادین است ـ درقیدحیات بوده است.ازدیگراستادان عقیلی اطلاع دقیقی دردسترس نیست.هرچندوی ازاطبای فراوانی درکتب خویش یادمیکندواین امرنشانگرآن است که وی به طورمستقیم یامع الواسطه ازخرمن استادان فراوانی کسب فیض نموده است.قسمتی ازاین دانسته به صورت اوراقی بوده است که متأسفانه امروزدردست مانیست،ولی گویاعقیلی به راحتی به آنهادسترسی داشته است.ازجمله این افرادمیتوان به حکیم محمدباقر فرزندحکیم عمادالدین محمودشیرازی،حکیم صالح خان وحکیم داودخان وحکیم لطف الله خان ـ که هرسه دایی علوی خان اند ـ حکیم محمدرضاوحکیم احمدموسوی ـ که هردوفرزندان حکیم سلیمان اند ـ حکیم محسن خان،فرزند حکیم صالح خان اشاره نمود.عقیلی علاوه برمهارتی که درطب داشت،ازعلوم دیگرنیزبی بهره نبوده ودرکتابهایش گاهی ازعلوم دیگرنیزاستفاده میکرده است.مثلاًگاه ازاصطلاحات منطقی واصولی استفاده میکند؛یرجع کل شی الی اصله واذاتعارضاتساقطا ازجمله این اصطلاحات اند.استفاده ازآیات قرآن واحادیث معصومین ـ علیهم السلام ـ نیزحاکی ازاطلاع واعتقاداوبه کلام الهی وسخنان خاندان پیامبراست.مثلاًدرمقدمه کتاب خلاصه الحکمه دربیان فضیلت علم طب مینگارد:بدانکه فضیلت وشرف آنرااین بس که وارداست:والعلم علمان علم الابدان وعلم الادیان.ودرادامه همان،دربیان نیازمندی انسان به طب برای شناخت ومعرفت الهی به این آیات وروایات استشهادمیکند:وفی انفسکم افلاتبصرون،افلاینظرالانسان الی نفسه،من عرف نفسه فقدعرف ربه واعرفکم بنفسه اعرفکم بربه عقیلی مطالعاتی درعرفان،تفسیر،شعرو...نیزداشته؛اوگاهگاهی نیزبدین علوم اشاراتی کرده است.اگربه مقاله عشق درکتاب معالجات نگاهی بیفکنیم علاوه برجنبه های فوق نشانی ازذوق لطیف وولایت مداری اورامشاهده میکنیم؛البته درباره اعتقادات اودرآینده به تفصیل سخن خواهیم گفت.عقیلی درباره عشق چنین مینگارد:گفته اندکه آن مشتق ازعشقه است.که نوعی ازلبلاب است که به هردرختی که پیچد،آنراخشک میگرداندوچون این مرض نیزصاحب خودراخشک میگرداند،لهذابه این نام خوانده اند.وشیخ محی الدین بن العربی درباب پانصدوپنجاه وهشت ازفتوحات مکی میگوید:که عشق مأخوذازعشقه است که لبلاب است که چون بردرخت انگوروغیره آن پیچد،آنراخشک میگرداندوچون عشق میپیچدبردل عاشق واوراضعیف،زرد،لاغروخشک میگرداندوچشم اوراازدیدن غیرمعشوق ومحبوب خودمیپوشد؛لهذامسمّی بدان نمودند.وبعض حکماگفته اند:العشق مرض الهی وهیچ سری دراین عالم بی عشق نمیباشد،حتی دوران افلاک رادوران شوقی اشتیاقی جهت وصول به مبدأخودگفته اند.وبعضی آیه کریمه نارالله الموقده التی تطلع علی الافئده.راتأویل به آتش عشق ومحبت نموده اند.وازحدت وتابش خودمحبت اغیار[را]سوخته ونابودمیگرداندوبه زبان صاحبان شریعت،عشق رااکثرتعبیروبیان بودومحبت وشدت حب مینمایندونادراًلفظ عشق نیزآمده دربعض مناجات.وبالجمله عشق بردونوع است:یکی متعلق به معشوقات ومحبوبات دنیویه زائله فانیه اززر،مال،منال،جاه،حشمت،ملک وصیت وغیرهاویاصورجمیله مرغوبه مشتهیه نزداووصاحبان این نیزبه مراتب اند:بعضی ضیق الصدر،کم حوصله ومحرورالمزاج وضعیف القلب که به زودی به سبب عدم حصومعشوق ومحبوب مرغوب خودوعدم وصول بدان،اخلاط ابدان ایشان محترق گشته،منجربه سوداومالیخولیاوجنون میگردد،واین لامحاله دراین صورت مرض است.وبعضی قوی المزاج وسیع الصدراندوتنگ حوصله نیستند.ایشان راجنون منجرنمیگردد.وصاحبان این مرتبه نیزبعضی پست همت ودنی اندکه معشوق ایشان امورپست دنی رذل است وبعضی عالی همت اندکه سربدان امورمذکوره فرودنمی آورندوعاشق وطالب امورعالیه اند.وبعضی راحدیقف است وبعضی بسیارحریص ودائم درهَل مِن میزداند.ودیگری متعلق به اموراخرویه باقیه دائمه حقه است وصاحبان این نیزبردونوع اندمجملاً؛بعض کم حوصله وتنگ ظرف که اگراندک چیزی ازاموراخرویه به سبب تصفیه قلب وظهورنورطاعات وعبادات وتوجّهات به ارواح مقدسه برایشان مکشوف وظاهر گردد،طاقت حفظ وضبط وسترآن ندارندوازسربه درروندوسخنان نالایق گویندومستدرج گردند،چنانچه درکتب سیراحوال ایشان مسطورومزبوراست که بعضی دعوی نبوت ودعوی امامت وولایت وبعضی دعوی وصول واتحادنمودندوخودراتام کامل دانستندوازمقوله بعض ایشان است:مست ازمی‌عشق آن‌چنانم که اگر یک جرعه ازین بیش خورم بست شوم
وبعضی صاحبه حوصله ووسیع الصدراندکه اگرهزاران هزارازآنچه بردیگران ظاهرومکشوف گشت،ظاهرومکشوف گردد،هیچ به خاطرنمی آورندودرستروکتمان آن میکوشندومقوله بعض ایشان است:شربت الحب کأساًَ بعد کاس فما نفذ الشراب و لارویت

ولهذادرحدیث وارد است:من عشق وعف وکتم ومات مات شهیدا.وچون این بالاجمال مبین گشت،پس هرمذمتی که درباب عشق وارد است،راجع به نوع اوّل است.وهرمدحی وترغیبی که وارداست راجع به نوع دوّم است ودربعضی احادیث واکثرادعیه ومناجات ذکرآن آمده واحوال صاحبان آن ـ صلوات الله علیهم ـ دال برآن است.
آثارعقیلی

کتب عقیلی بیان کننده ارزش وجایگاه علمی اوهستندوصحبت دراین باره شایدبه درازابکشد.تعدادواسامی کتب،موضوعات آنها،وجودآنهاومیزان تأثیرگذاری آنها،مباحثی است که دراین راستا پی میگیریم.کتابهای برجای مانده ازعقیلی،شایدازمفصل ترین کتب طبی برجای مانده باشدکه بعداًاشاره‌ای نیزدراین باره خواهیم داشت.درزیربه کتب ویارسالات برجای مانده اوویاکتبی که دست کم نامی ازآنهادرتاریخ برده شده، اشاره خواهیم نمود. . . 1. دستورشفایی آقابزرگ تهرانی درموسوعه گرانقدرالذریعه،این کتاب رابه وی نسبت داده،ولی به همین مقداربسنده کرده وچیزی افزون براین ننگاشته است.2. قرابادین صغیرعقیلی،خودبه تألیف این کتاب تصریح مینماید.سخن مادرباره این مدّعانقلی است که درکتاب خلاصه الحکمه وجوددارد.عقیلی دراین کتاب چنین مینگارد:وصف شراب حلال ازآن جناب ـ صلوات الله علیه ـ درقرابادین کبیردرحرف الزاءدرزبیب،ودرقرابادین صغیر،مفردات درحرف الشین دراشربه مذکورشده.متأسفانه این کتاب امروزه دردسترس نیست وگزارشی ازآن نیزدرفهرست‌های خطی کتابخانه هابه دست نیامده است.البته به نظرمیرسدجامعیت کتاب ارزشمندقرابادین کبیر،سبب این امرباشدوتألیف این کتاب،ازاقبال اندیشمندان به کتاب قرابادین صغیرمیکاسته است.
3. خلاصه الطب

آقابزرگ تهرانی درکتاب الذریعه نوشته است که این کتاب،درکتابخانه داخل سرای همایون استانبول موجودمیباشد.آن مرحوم احتمال آن راداده که این کتاب همان کتاب خلاصه الحکمه باشد.البته گزارش آقابزرگ براساس فهرست تنظیم یافته آن کتابخانه است،نه دریافت‌های مشاهداتی!ظاهراًعقیلی به غیرازکتاب ارزشمندخلاصه الحکمه،کتابی به نام خلاصه الطب داشته است وعلی رغم آنکه اسم این کتاب درکتب مختلف آمده است،اثری ازآن نیست.شایدخلاصه الطب،خلاصه‌ای ازکتاب ارزشمندخلاصه الحکمه باشدکه بعدهاباتوجه به تفصیل واهمیت خلاصه الحکمه،این کتاب به دست فراموشی سپرده شد.
4. زبده النکات فی شرح الکلیات

این کتاب شرح قانونچه چغمینی است وباخصوصیات زیردرفهرست کتابخانه مجلس شورای اسلامی به چشم میخورد:مؤلف:ابوالحسین بن محمدهادی علوی شیرازی.تاریخ کتابت: 1124.موضوع:کلیات.زبان: عربی.به نظرمیرسدمؤلف بایدمحمدحسین یاحسین بن محمدهادی علوی باشد.هرچندباتوجه به تاریخ کتابت شایداین کتاب تألیف عقیلی موردنظرمانباشد؛زیراعقیلی کتاب معالجات رابعداز1195 هـ . ق ـ که سال تألیف کتاب ارزنده خلاصه الحکمه است ـ تألیف کرده است؛یعنی 71 سال بعدازنگارش کتاب زبده النکات فی شرح الکلیات.احتمال دارداین کتاب تألیف پدرعقیلی یعنی محمدهادی باشد،بنابراین نام مؤلف بایداین گونه ضبط گردد:ابوالحسین محمدهادی علوی شیرازی.
5. رساله‌ای درباب طحال اطفال

گزارش این کتاب بنابرنقل عقیلی درکتاب خلاصه الحکمه است.وی دراین کتاب چنین مینگارد:مؤلف رساله‌ای علی حده دراین مرض نوشته وهمچنین درمعالجه طحال ایشان امروزه این کتاب دردسترس نیست.6. رساله حجامت
عقیلی درکتاب خلاصه الحکمه به رساله‌ای دراین باب که ازتألیفات خوداوست،اشاره میکند.متأسفانه این رساله به دست مانرسیده است.7. رساله درباب حصبه وجدری وحمیقانام این رساله بنابرتصریح عقیلی درکتاب قرابادین کبیروکتاب خلاصه الحکمه آمده است.8. رساله عرق مدنیگزارش این رساله درکتاب قرابادین به چشم میخورد.9. رساله‌ای درباب جنین نام این رساله درکتاب خلاصه الحکمه به چشم میخورد.10. کتابی درباره معالجه ذات الریه اطفال عقیلی درکتاب خلاصه الحکمه بدین کتاب اشاره نموده است.به غیرازکتاب خلاصه الطب که بنابرنقل آقابزرگ تهرانی،وجودآن تأییدشده ونیزکتاب زبده النکات فی شرح الکلیات،که علی‌رغم تردیددرانتساب آن به عقیلی،درکتابخانه مجلس وجوددارد،ازکتب ورسالات دیگر،که پیش ازاین ذکرآن رفت،امروزه خبری نیست وعلی‌رغم شهرت کتاب‌های عقیلی،درکتابهای دیگراسمی ازآنهابه میان نیامده است.به نظرمیرسدتألیف کتاب خلاصه الحکمه،قرابادین کبیر،معالجات ومخزن الأدویه،باعث به فراموشی سپرده شدن دیگرآثاروی گردید؛هرچندپایه فضل مؤلف بااین تألیفات درآفاق پیچیده است.
11. معالجات

این کتاب بخش ازموسوعه مفصل مجمع الجوامع است که عقیلی دراین باره مینویسد:امابعدمیگویدبنده خاطی محتاج به رحمت ربه الغنی محمدحسین ابن المرحوم المبرورمحمدهادی العلوی العقیلی که چون ازتألیف فن کلیات مسمّی به خلاصه الحکمه ومفردات مسمّی به مخزن الأدویه ومرکبات مسمّی به ذخائرالترکیب ازکتاب مجمع الجوامع ـ بعون الله تعالی و لطفه ـ فارغ گردید،حال شروع نمودبه تألیف معالجات امراض مختصه ازسرتاقدم درضمن دوازده مقاله.باتوجه به این سخن واینکه عقیلی،خودنگاشته که درسال 1951 هـ .ق به تألیف کتاب خلاصه الحکمه پرداخته است،بایدگفت که تألیف کتاب معالجات بعدازسال 1195 هجری است؛هرچندمؤلف،خوددراین باره تصریحی نکرده است.این کتاب بنابرتصریح مؤلف،مشتمل بردوازده مقاله است.هرمقاله ازاین کتاب مشتمل برچندفصل است.فصول کتاب نیزخودبه چندین باب تقسیم میشوند
12. معالجات(عربی)

عقیلی قبل ازتألیف چهارکتاب مشهورخود،یعنی مخزن الأدویه،قرابادین،خلاصه الحکمه ومعالجات،دست به تألیف کتابی درباب معالجات به زبان عربی زده بودکه این کاربنابه عللی ـ که مانیزبه درستی ازآن اطلاع نداریم ـ ناتمام مانده است.عقیلی سال تألیف این کتاب را1183 هـ .ق ذکرکرده است.متأسفانه ازاین کتاب نیزامروزه گزارشی به دست مانرسیده است.
13. ذخائرالتراکیب یاقرابادین کبیر

این کتاب،اوّلین کتابی است که عقیلی ازمجموعه بزرگ جوامع الجامع نگاشته است.عقیلی درمقدمه همین کتاب،سبب تألیف آنراچنین مینگارد:امابعدبه عرض برادران ایمانی وروحانی میرساند[که]بنده عاصیِ هیچِ کم ازهیچ،ابن السیّدالسندالاستاذالمرحوم محمدهادی العقیلی العلوی الخراسانی ثم الشیرازی الشهیربحکیم محمدهادی خان محمدحسین ـ غفرالله ذنوبهماوسترعیوبهماـ که مدتی مدیداشتیاق این[را]داشت تاکتابی درطب جمع وتألیف نمایدکه حاوی وشامل باشداکثراغراض ومطالب هرپنج فن آنرا.ولیکن به سبب بی بضاعتی وفرومایگی وفقدان علم وعمل وعدم تحصیل تجربه وغیرهاازموانع وعوائق ازقوه به فعل نمیآمدوبه عرصه شهودظهورنمییافت وچندجزئی درفن موسوم درامراض رأس نوشته بودکه اتفاقاًاجزاءچندمتفرّق ازمسوّدات خال والدماجدمغفورمبرورمحمدهاشم المخاطب بحکیم معتمدالملوک سیّدعلوی خان بن حکیم محمدهادی العلوی ـ قدس الله سرهما ـ به ترتیب حروف تهجی به دست آمدوازآن معلوم گردیدکه شروع به جمع وتألیف قرابادینی نموده بودند،بدین نسق که اولاًبعضی ازادویه مفرده مشهوره راذکرنمایدودرذیل هریک ازآنهامرکباتی که آن دوااصل وعمود اند،درآنهانیزبه ترتیب حروف مندرج سازندواستطراداًبعضی مرکبات رابدون ذکرمفردات نیزایرادنمایندوبه اتمام نرسیده بود.جناب مستغنی الألقاب حضرت ارشادمآبی پیرومرشدحقیقی سمی حبیب الله وولیه مدالله ظلال افاضاته وافاداته که حسب ونسب صوری ومعنوی آن جناب به حضرت سرورانبیاوسنداصفیاوحضرت سیّداولیاوپیشوای اتقیابالولایه الحسینیه ـ صلوات الله علیهم ـ میرسد،امرنمودندکه به همین نسق این راجمع کن وبه اتمام رسان،حیف است که منتشروضایع گردد.شایدبه کاربنده‌ای ازبندگان خدای تعالی آیدوذخیره‌ای باشدبرای عُقبی امتثالاًلأمره الاشرف الأعلی،دراین اوان که مدت یک هزارویکصدوهشتادوپنج ازهجرت حضرت ختمی پناهی ـ صلی الله علیه وآله ـ گذشته است باوجودکمال نادانی کالقلم فی یدالکاتب متوجه جمع وتألیف آن گردید.عقیلی درمقدمه کتاب خلاصه الحکمه،ساختارقرابادین رااین چنین ترسیم میکند:وآن کتاب رابدین نسق وآن کتاب راکه اولاًبعض ادویه مفرده که اصل وعمودانددربعض مرکبات وآن مرکبات به نام آنهامشهوراند،بابیانطبیعت وخواص ومنافع ومقدارشربت ومضارّ وإصلاح ذکرنمایدودرذیل هریک تراکیب موسومه بدان را.وثانیاًدرضمن جابه جانیزمرکباتی که هریک موسوم به اسمی خاص اند ـ نه به اسم دوایی خاص ـ معین،برای آن که تامّ وجامع باشدواحتیاج به کتابی دیگرنیفتد،ازقرابادینات.وهمگی به ترتیب حروف تهجی برای سهولت اخذوتلقی قرارداده ام ودرضمن کتب وابواب وفصول وخاتمه میباشد.هرچنددرظاهرازعبارت عقیلی چنین به نظرمیرسدکه عقیلی کارناتمام علوی خان راتکمیل نموده ولی درحقیقت،قرابادین عقیلی دنباله نوشتارمرحوم علوی خان نیست بلکه این قرابادین،کتاب مستقلی است؛هرچندعقیلی دراین کتاب ازنوشتارعلوی‌خان استفاده های فراوان کرده است.قرابادین کبیر،بزرگترین قرابادین نوشته شده موجودتابه امروزاست.این کتاب ازویژگی‌های منحصربه فردی برخورداراست که توجه این خصوصیات،اهمیت این کتاب رابرای مامشخص میسازد.هرکس به کتاب قرابادین مراجعه نماید،بااشخاص زیادی روبرومیشود که عقیلی دراین کتاب ازآنهامطالب فراوانی نقل میکند.این نقل قولها،گاه ازروی نوشتارآنهابوده که به دست عقیلی رسیده وگاه به منبع آن اشاره نکرده است.این مطلب نشان‌گر آن است که عقیلی درتألیف این کتاب ازتجربیات افرادفراوان استفاده نموده است وهمچنین درنگارش قرابادین،کتابخانه بزرگی ازتألیفات حکمای سابق دراختیارداشته است.اهمیت قرابادین دراین است که این کتاب،باتوجه به عدم دسترسی به منابع آن،میتواندمارابه نظریات حکمای گذشته رهنمون سازدوهمچنین باتوجه به اطبای فراوانی که دراین کتاب نام آنهابه میان آمده،این کتاب میتواندمنبعی جامع درتاریخ طب بوده،مورداستفاده دانش پژوهان طب وحکمت قرار گیرد،البته اطلاعات درباره این اشخاص اندک است،ولی این اطلاعات مختصرمیتواندسررشته‌ای برای تحقیقات بعدی به شماررود.ازخصوصیات دیگرقرابادین کبیر این است که عقیلی دراین کتاب،اسامی ناآشنایی برای بعضی ازداروهاذکرمینمایدکه درکتب پیشین کمتربه این گونه واژه هابرمیخوریم.ازجمله این کلمات میتوان به این اسامی اشاره کرد:ارگچه،اطریه،آثاناسیا،رامهرنات،غفطارقان،دیاقوذا،کلکلانجات،بتیسه،برودات،بوزه ها،تنزوها،باسلیقونات،افرودیجان،ملاگیر.بعضی ازاین واژه هادرکتب پیشین نیزمورداستعمال بوده؛ولی کاربردآنها،آنگونه که درقرابادین به چشم میخورد،بی سابقه است.این استعمال‌هاگاه ازکتاب‌های عقیلی به کتب دیگرنیزراه یافته است که درمباحث بعدبدان نیزاشاره خواهیم نمود.البته واژه آفرینی واستعمال لغات ناآشناویامحلی،مختص به این کتاب نیست وعقیلی درکتاب‌های دیگرنیزاینگونه رفتارنموده است.مثلاًدرموردبیماریهانیزگاه،اسامی‌ای برای بیماریهانقل کرده که درکتب دیگریافت نمیشود؛مانندریحک یاکزک.این خصوصیت کتابهای عقیلی میتواندمارادرتدوین منبعی جامع درزمینه لغات طبی رهنمون باشد.
14. مخزن الأدویه وتذکره اولی النهی

عقیلی پس ازتألیف قرابادین،دست به تألیف این کتاب زده است.وی درمقدمه مخزن الأدویه دراین باره چنین می‌گوید:وبعداتمام آن[قرابادین کبیر]ـ بحمدالله وحسن توفیقه ـ بازحسب الأمرآنجناب سامی ـ مدظله العالی ـ متوجه جمع وتألیف کتابی درادویه مفرده گردیدأیضاًبه ترتیب حروف تهجی ازالف تایاء درضمن ابواب وفصول،ملتقط ازکتب معتبره متداوله،مانند:قانون شیخ الرئیس وادویه قلبیه اووجامع المالیقی،مشهوربه این بیطاروتذکره شیخ یوسف بغدادی،موسوم به مالایسع للطبیب جهله معروف به جامع بغدادی وتذکره شیخ داودانطاکی،موسوم به تذکره اولی الألباب وارشادشیخ اسمعیل بن هیبه الله وترجمه تذكره ابوریحان بیرونی،مشهوربه هویدی واختیارات بدیعی حاجی زین الدین عطاروتحفه المؤمنین حکیم میرمحمدمؤمن تنکابنی وقدری ازمفردات نواب حکیم معتمدالملوک سیّدعلوی خان ـ قدس سره ـ وغیرهاازکتب یونانیه وعربیه وفارسیه وازدستورالأطباء موسوم به اختیارات قاسمی حکیم محمد قاسم،ملقب به هندوشاه،مشهوربه فرشته ومجربات افضلی حکیم میرمحمدافضل وچندکتاب دیگرازادویه هندیه وحواشی که حکیم میرعبدالحمیدبرتحفه نوشته درادویه هندیه وآنچه اززبان معجزبیان جناب ارشادمأبی ـ مدظله السامی ـ وازثقه معتمدشنیده ومؤلف خوددیده وماهیت وخواص آنرادریافته وبه تجربه رسانیده.درادامه،عقیلی به چگونگی نگارش محتوایی آن اشاره میکندومیگوید:اولاًاسم دوارابه قیداعراب وبعضی لغات وارده درآن ذکرنماید،پس ماهیت وطبیعت وافعال ومنافع وخواص آن بالعموم والاجمال پس بالخصوص والتفصیل.ودراکثرمراعات به ترتیب امراض مختصه ازفرق تاقدم نموده،پس غیرمختصه وخواص متعلقه بدان،پس بیان مضارواصلاح ودفع آن،پس مقدارشربت وبدل آنرا.ونیزاشاره به مرکباتی که آن دوااصل وعموداست درآن ودرقرابادین مجمع الجوامع ذکریافته.ونیزایمائی به ادویه مجهوله الماهیه کرده شودواصل معتمدبرهردواقوال صاحبان کتابی راشناسدکه آن دوامخصوص به بلاداوشان بوده،یعنی دربلاداوشان به هم رسیده ویابه نواحی آن واکثری راخوددیده وشناخته،ماهیّت وکیفیت وافعال وخواص آن رابه تجربه رسانیده،نوشته اندنه آنچه دربلدان دیگروخودندیده وبه محض تقلیدواستماع به تحقیق نوشته اند.وبرای آن کتاب مقدمه وخاتمه قراردادواسامی مختلفه ادویه راچنان چه صاحبان کتب مذکوره دربین جابه جاذکرنموده اند،مذکورنکردبلکه درآخرکتاب درضمن ابواب وفصول آورد.ونیزجهت اتمام آن وآن که دراحتیاج به ادویه مرکبه رجوع به کتاب دیگرننمایندبرای آن قرابادینی به ترتیب حروف تهجی ذکرنمود.مخزن الأدویه درابتداازیک مقدمه تشکیل شده است.این مقدمه که به ذکرکلیاتی درباره استفاده ازادویه وخصوصیات کلی آنهااشاره دارد،مشتمل برچهارده فصل است.پس ازمقدمه،عقیلی مفصل ترین بخش کتاب رادر28باب،یعنی به تعدادحروف الفبای عربی،به نگارش درآورده است.هرباب به مقتضای تعدادادویه ونیزحروف دوم آنهابه چندین فصل تقسیم شده است.عقیلی درخاتمه این کتاب ـ که 28 باب است ـ به ذکراسامی ادویه میپردازدکه درکتاب به صورت پراکنده نقل شده است.ابواب خاتمه نیزبه مقتضای حرف دوم این ادویه،به چندفصل تقسیم شده است.امروزه کتاب مخزن الأدویه یکی ازمفصل ترین ومشهورترین کتابهایی است که دراین باره دردسترس دانشجویان این رشته قراردارد.
15. خلاصه الحکمه

عقیلی پس ازاتمام مخزن الأدویه،دست به تألیف کتابی درباره کلیات علم پزشکی زد.این کتاب سومین کتاب ازموسوعه ارزشمند مجمع الجوامع است؛اودراین باره چنین میگوید:وبعداتمام آن،به توفیق ملک علام وعون وامدادآن جناب ـ أدام الله فیضه وبرکاته ـ؛حال که سنه یک هزارویکصدونودوپنج است امربه جمع وتألیف کلیات آن فرمودندوحسب الأمرشریف آن جناب ـ مدّالله ظلال عاطفته وفیضه ـ متوجه[انجام این عمل]گردید.امیدازفضل وتوفیق اوـ سبحانه ـ وامدادواعانت آن جناب است که صورت اتمام وسمت اختتام پذیرد.این رامسّمی به خلاصه الحکمه درکلیّات مجمع الجوامع گردانیدومرتب نمودبرمقدمه ودومقاله وخاتمه.مقدمه،که دربردارنده چهارفصل است،دربیان تعریف علم طب،هدف،موضوع وشرف آن وبیان سخنانی به عنوان وصیت ونصیحت درآداب طبیب وبیماراست.مقاله اول این کتاب مشتمل برچهاررکن است ودراین مقاله،مؤلف به بیان امورنظری وتئوری میپردازد.رکن نخست این مقاله مشتمل بریک مفتاح وهفت فصل،رکن دوم مشتمل بریازده فصل،رکن سوم متضمن چهارفصل ورکن پنجم دربرگیرنده پنج باب است.درمقاله دوم به بیان امورعملی پرداخته شده ومشتمل بردوفن است.درفن اول درضمن شانزده فصل،اموری درباره حفظ صحت بیان شده ودرفن دوم،معالجات ودستورالعملهایی کلی ذکرشده است؛این فن شامل سه فصل است.بخش آخرکه به عنوان خاتمه دراین کتاب آمده،دربرگیرنده عناوینی است که ازآنهابه تدبیرتعبیرمیشود.البته درتمامی کتب کلیات،این بخش اززمان بوعلی به بعدبه چشم میخورد،اماهیچ یک ازنویسندگان به تفصیل ودقت عقیلی درتدابیرنیست؛مخصوصاًدرفصل تدبیرحبلی ومرضعه،چنان توضیحات مفصلی درباره زنان حامله وشیرده بیان کرده که خودمیتواندکتابی جداگانه باشد.همچنین فصل تدبیرمسافران،فصل تدبیراطفال وفصل تدبیرمشایخ هرکدام کتابی کامل درموضوع خوداست؛مثلاًآنچه ازبیماری اطفال درخلاصه الحکمه آمده،مفصل ترین بحث بیماری اطفال است که تابه حال به دست مارسیده وهیچ کتابی تااین حدمبسوط،دربیماری اطفال بحث نکرده است.حتی درقانون چهارصفحه بحث به صورت کلی ذکرشده است.به غیرازاین قسمت،این کتاب مفصل ترین نوشته درزمینه کلیات طب میباشدوازنظرحجم مطالب درباب کلیّات طب،فقط کتاب تحفه سعدیه،شرح قانون بوعلی تألیف قطب الدین شیرازی است که باآن برابری میکند.وگرنه دربین کتب فارسی تابه حال کتابی به این حجم درباب کلیّات نگاشته نشده است.
شاخصه های علمی واخلاقی عقیلی

عقیلی شخصی بوده که درخانواده علم وطبابت پرورش یافته ونزدبهترین اساتیدطب کسب فیض نموده است.علاوه برآن ازتجربیات میرمحمدهاشم معتمدالملوک بهره جسته وازفنون طب هندی نیزآگاهی داشته که درگوشه وکنارکتاب‌هایش مکرراًبه آنهااشاره میکند.علاوه براین،نام بردن بیش ازصدطبیب نامی ونقل قول ازآنها،ازحکمای یونان گرفته تاعرب وفارس،ازقدیمی ترین آنهااسقلینوس تااطبای معاصرخودمانندحکیم اکبرارزانی وذکربیش ازچهل کتاب طبی مشهور،حاکی ازکوشش وپژوهش مؤلف درعلم طب واهمیّت تألیف کتاب دارد.مؤلف تنهاازاطبای گذشته مطالب رانقل قول نکرده،بلکه دربعضی موارد،به آ‌نهااشکال گرفته ونظریه آنهارارد کرده است؛مانندردنظرات داودانطاکی درباب حقنه.باتوجه به این خصوصیات،کتاب خلاصه الحکمه رامیتوان یک فرهنگ لغات واصطلاحات درباب کلیات طب دانست؛زیرادراین کتاب کلیه مطالب موردنیازیک دانش پژوه به صورت عالی شرح داده شده است.ودرواقع کتاب خلاصه الحکمه پلّه اوّل فراگیری طب است که باوجوداین کتاب وفراگیری اصطلاحات آن، کاردرمراحل بعدی یعنی ادویه مفرده،ادویه مرکبه ومعالجات،بسیارآسان خواهد بود.کتب عقیلی ازدوخصوصیّت تتبع وتحقیق برخورداراست.این سخن نیازمندهیچ توضیحی نیست،بلکه هرکه به کتاب‌های اونظری هرچنداجمالی بیندازد،ازاین دوخصیصه آگاه میشود؛درمیان کتب اوکه به دست مارسیده،قرابادین کبیربیشترخصوصیت تتبع وکتاب خلاصه الحکمه بیشتربیانگرخصوصیت تحقیق اوست.مثلاًبامراجعه به مباحث بخش دوم این کتاب،دانسته میشودکه مطالب این قسمت کتاب دست اوّل است.عقیلی خودنیزتصریح کرده است که تنهابه تقلید گذشتگان نپرداخته وهدف اوجمع آوری مجموعه‌ای مفصل نبوده،که این امرنیزعملی ارزشمند است،بلکه اوسخنانی راگفته که حقیقت آن باتجربه وتحقیق برای وی به اثبات رسیده است.باتوجه به این خصوصیات،گاه سخنان حکیمان گذشته رادربوته نقدقرارداده،مثلاًدرمبحث قاروره درنقدسخنان قرشی،پس ازنقل کلام شیخ الرئیس،برداشت قرشی راردکرده وآنرانقدکرده وچنین نگاشته:واعتراضی که شارح نموده براوکه گفته سوادبول محمودنیست جمیع اشخاص وأسنان راومخصوص به مشایخ ونسوان نیست،مگربحرانی آنکه محموداست همه را،غیرواقع است مراداورحمه الله راخوب نیافته.ویابرگفته ملانفیس کرمانی درمبحث حقنه اشکال میکندومینویسد:مولانانفیس کرمانی درشرح أسباب وعلامات مسهلات به عصررامانند:هلیلجات درحقنه ها داخل نموده ولکن التفاتی بدان نیزنبایدنمود؛زیراآنچه به خاطرناقص مؤلف رسیده،آن است که بایدعمل حقنه هابه تلیین وازلاق باشدنه به عنوان قبض وجمع وعصروفعل.اینهامخالف مقصوداست ونیزمنظوراماله ماده وجذب ازاعالی به اسافل است وفعل عواصربه عکس آن است.بنابراین درمییابیم که هدف اوتحقیق بوده ودراین باره به نقدمیپرداخته وازتقلیدکورکورانه پرهیزنموده است.وگرنه اشکالات اوبرای کم ارزش جلوه دادن سخنان پیشینیان نبوده است؛ازاین روگاه خودبه این اشکالات،پاسخ میدهدوبه توجیه آنهامیپردازد.مثلاًدرکتاب خلاصه الحکمه درمبحث حقنه بریکی ازنظریات داودانطاکی اشکالی واردمیسازدولی درانتهاآنرابه وجهی توصیه میکندومینگارد:بدانکه میتوان کلام شیخ داودراتوجیهی نمودبه آنکه مراداوازآن اقوال کلیّه نباشد،بلکه اکثری باشدویادربعضی موادوجاهاوشرط اعتدال هواجهت آن نموده که چون به سبب اعتدال هوااخلاط محتقنه اندک تحریکی مییابند،پس فعل حقنه درآنهاکه جذب آنهاست، بیشتروبهترمیباشد؛به خلاف سردی بسیاروگرمی بسیار.والله اعلم.اودرعین نقدسخنان بزرگان،جانب ادب رانیزرعایت میکندوگاه آنهاازباالقابی شایسته تعبیرمیکند؛مثلاًازبوعلی سیناباعبارت شیخ الرئیس علیه الرحمه یادمیکند.عقیلی ازعلوم زمانه خودنیزآگاهی داشته است وهمچنین ازطب وروندآن درممالک دیگربی خبرنبوده است؛درمبحث کتاب خلاصه الحکمه به اطبای مسیحی که ازعرقیات واملاح وجوهروروغن مستخرج ازادویه استفاده میکردند،اشاره ای دارد.اودرکتاب قرابادین کبیر،این ملل رابه طایفه نصاری یادکرده است وتحت عنوان ادویه جدیده وطرق استعمال آنهاراجع به آنان احوال عجیبی بیان میکند:بدانکه طایفه نصاری که همتشان دایم مصروف به محسوسات وبه دست آوردن بلاد،خصوص سواحل دریامیباشدوهمیشه رواکب وجهازات ایشان برروی دریامیگرددوجای تازه وچیزی جدیدوامرعجیب وغریب غیرمکرربه دست آوردندویافتندودرتجسّس وتفحّص وخواص ومنافع آن درمی آیند.همین مؤلّف جای دیگرمیگویدکه این ملت نصاری ادویه تازه‌ای کشف کرده اند که بعضی ازآنهامانند:شجره النبی (کاسکارسگاردا)،عشبه مغربی،چوب چینی،زردچوبه،چلاپا،عصاره ریوند،چای ختایی ودارچینی،بادیان ختایی،ساگودانه،نارگیل دریایی وگنه گنه دردنیای پزشکی شهرت بسیاردارد.نکته قابل توجه دیگراین است که محمدحسین شیرازی نه صرف ادویه جدیده ملت نصاری راذکرکرده،بلکه بعضی ازطرق معالجه اطبای فرنگ رانیززیربحث آورده است.ازجمله آن طریقه،انتقال خون است که درمخزن الادویه فارسی وذکرباب دم درج شده است.محمدحسین شیرازی درباره افعال وخواص این ادویه جدید،مقاله‌ای جامع وسودمندنوشته است. ولطف‌الله مولوی افندی چلبی آنراازترکی به عربی برگردانده است.درمیان انبوه کتاب‌های برجای مانده ازاونظریات جدیدوگاه ابتکاری به چشم میخورد.مثلاًدرکتاب خلاصه الحکمه به حرکت لب‌های جنین اشاره کرده است،درحالیکه اگرکسی ازطب جدیدوکشفیات آن آگاهی داشته باشد،میداندکه این مطلب ازکشفیات طب جدیدشمرده میشود.همچنین وی درهمین کتاب،سخن ازسنگ کلیه،دراطفال میگوید،درحالیکه امروزه نیزاین سخن شگفتی آفرین است.درمبحثی دیگرنیز،تنهاانبساط وانقباض راازقلب ندانسته،بلکه عروق رانیزدراین امردخیل دانسته است.ونیزاگربه مبحث تدبیرهواـ که درکتاب خلاصه الحکمه آمده است ـ نظری بیندازید،باشگفتی متوجه میشویدکه عقیلی تمام مواردی راکه دررویارویی باموادشیمیایی بایدرعایت نمود،ذکرنموده است.ارزش این کارهنگامی موردتوجه قرارمیگیردکه خواننده بداندکه کتب اعظم خان ـ وخصوصاًکتاب ارزشمنداکسیراعظم ـ درپایه ریزی طب شبه قاره هندنقش بسیاربسزایی داشته است.شایدبه جرأت بتوان گفت که کتب عقیلی ـ مخصوصاًـ وکتب خاندان اوعموماًـ درطب هندوستان نقش ارزنده‌ای داردوکتابهایی که بعدازکتب عقیلی به نگارش درآمده ودرجامعه علمی هندوستان مطرح شده،بیشتربرگرفته ازکتابهای عقیلی وخویشان اوبوده وگاه به صورت تفسیر،تبیین،ترجمه ویاتلخیص آنهاست؛بااینحال نقش پیگیرومجدّانه علماوفرهیختگان هندرادراین‌باره نمیتوان نادیده گرفت.عقیلی بسیارمتواضع است؛مراجعه به مقدمه کتب اوماراازسخن دیگربی نیازمیسازد؛درمتن کتاب نیزگاه ازخودباتعابیری یادمیکندکه نشانگرروح تواضع ومردانگی دراوست؛مثلاًدرمباحثی ازخلاصه الحکمه ازخودچنین تعبیرمیکند:راقم هیچ مدان،احقرالعباد.علاوه براین عقیلی شخصی پایبندبه شرع ومتخلّق به اخلاق اسلامی است.درخلاصه الحکمه داستانی ازیکی ازحکام هنددرموردنظاره‌گری برمجامعت زناکاران آورده ومیگوید:خاک برسراین چنین لذتی وبی حمیتی وبی غیرتی.ولایت مداری نیزدرکلام ونوشتارعقیلی به صورتی ظاهرجلوه گراست.اوولایت ائمه اطهارـ سلام الله علیهم اجمعین ـ وتبعیت وولای ایشان رادرفراگیری دانش طب ضروری میداند.نقل سخن اودراین باره خالی ازلطافت نیست؛اودراین باره چنین میگوید:وازجمله علوم ضروریه مراوراده علم است؛اول:علم فقه وحدیث است وتبعیت وولای اهل بیت ـ صلوات الله علیهم ـ به حکم آیه((قل لاأسئلکم علیه اجراًإلّاالموده فی القربی))وآیه وافی هدایه((قل هذه سبیلی ادعواالی الله علی بصیره وأناومن اتبعنی))اساس وبنیاددین خودرابدان استوارداردتاآنکه به ورودشکوک وشبهات شیاطین نفسانیه وشیاطین انسیه بایدکه ازجاده استقامت نلغزدومنهدم نگردد...)).آنچه عقیلی برآن اصراردارد،امروزه نیزمیتوانددرابتدای راه دانش آموختن به عنوان اصلی اساسی موردتوجه قرارگیردکه:طب رامیزان شرع قرارندهند،شرع رامیزان طب قراردهند.بادرودبه روان پاک آن استادعظیم الشان وسیدجلیل القدرکه درسراسرعمرپربرکت خودباتحقیقات کتابخانه‌ای درزمینه پزشکی نیاکان،خدمات ارزنده‌ای رابه جهان علم ودانش عرضه نموده ونام ایران اسلامی رابلندآوازه کرده است.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.