اجازه ویرایش برای همه اعضا

تأسیس

نویسه گردانی: TʼSYS
این واژه تازى (اربى) است و برابرهاى پارسى آن اینهاست: فرکندن-فرکانیدنFarkandan/Farkanidan (پهلوى: تأسیس-احداث-پایه گذارى-ایجاد کردن) ویناردن Vinardan (پهلوى: تأسیس-بنا-ایجاد-منظم کردن) و کُنش پیشنهادى پالاردن Palardan (پالار: پارسى: ستون بزرگ + دن(نشانه
فعلى) : پایه گذارى کردن ، تأسیس کردن) فرکانش Farkanesh (پهلوى: فْرَکانیشْنْ: تأسیس ، پایه/بنیانگذارى ) فرکنده Farkande(پهلوى: فرکندگ: تأسیس شده، احداث شده ، پایه گذارى شده) فرکانیک Farkanik (پهلوى: تأسیس شده ، مؤسسه ، احداثى ، تأسیسى ) وینارشVinaresh (پهلوى:
ویناریشْنْ : تأسیس ، پایه گذارى ، بناگذارى) ویناردار Vinardar (پهلوى: مؤسس ، تأسیس گر) وینارده Vinarde(پهلوى: ویناردگ : تأسیس شده ، احداث شده ، بنا شده ، مبنا ) ویناریک Vinarik (پهلوى: تأسیسى ، مؤسسه ، احداثى، بنایى) پالارش Palaresh (پیشنهادى:پارسى: تأسیس
، پایه گذارى ، بنیادگذارى) پالاردار Palardar (پیشنهادى:پارسى: مؤسس ، احداث گر ) پالاریک Palarik (پیشنهادى-پهلوى: مؤسسه ، تأسیسى ، احداثى ، بنایى ، بنیانى )
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
تأسیس . [ ت َءْ ] (ع مص ) بنیاد نهادن . (زوزنی ) (دهار) (کشاف اصطلاحات الفنون از صراح ) (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (آنندراج ) (غیا...
طاسیس . (اِخ ) صاحب مجمل التواریخ و القصص ذیل اخبار ملوک روم گوید: مملکت طاسیس و استسیانوس بمشارکت سیزده سال بوده است . جهودان در این ...
تعثیث . [ ت َ ] (ع مص ) خوش کردن آواز را در سرود و خوش سراییدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ترنم در غنا. (از اقرب الموارد).
تعصیص . [ ت َ ] (ع مص ) ستیهیدن بر غریم . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). الحاح کردن بر بدهکار. (از اقرب الموارد).
تأثیث . [ ت َءْ ] (ع مص ) پی سپر و آسان و بمراد کردن کاری را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
تأصیص . [ ت َءْ ] (ع مص ) تأصیص باب و جز آن ؛ محکم و سخت گردانیدن و چسبانیدن بعض را به بعض . (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (از ناظم ا...
حرف تأسیس . [ ح َ ف ِ ت َءْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از حروف قافیه است . شمس قیس گوید: الفی است که به حرفی متحرک پیش از رَوی ّ با...
تأسیس شدن . [ ت َءْش ُ دَ ] (مص مرکب ) دایر گشتن . بنا شدن . بنیادافکنده شدن . بنیاد گشتن . برپا گشتن . رجوع به تأسیس شود.
نگاه کنید به: در حال اجرا
تأسیس کردن . [ ت َءْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بنیاد کردن . بنیاد افکندن . بنا کردن . دایر کردن . تأسیس نهادن . برپا کردن . رجوع به تأسیس شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.