بلف
نویسه گردانی:
BLF
بُلُف Bologna در لهجه پارسی مردم غور . سوختگی کمی که از اثری شعله آتش ایجاد شود و مثل سوختگی ای که ویرا را از کار نیندازد اما اثری از سوختگی و گرمادیدگی بر روی آن دیده شود
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بلف . [ بْل ُ ب ِ ل ُ ] (فرانسوی / انگلیسی ، اِ)سخن لاف و گزاف . توپ . (از فرهنگ فارسی معین ). سخن گزافه و ادعای واهی . رجوع به بلف زدن شو...
بلف زدن . [ بْل ُ / ب ِ ل ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) لاف زدن . چاخان کردن . توپ زدن . دروغ گفتن . یک دستی زدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به بلف ...
بلُف دادن به معنی آتش دادنی چیزی را که اثری از آتش رسیدگی به آن دیده شود بلف دادم گذشته بلف دم زمان حال .بلف میدم زمان آینده