اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اشکل

نویسه گردانی: ʼŠKL
اشکل . [ اَ ک َ ] (ع ص ) آن که در وی سرخی و سپیدی با هم آمیخته باشد. یا آن که در آن سپیدی مایل به سرخی و تیرگی باشد. ج ، شُکْل . (منتهی الارب ). سرخی و سفیدی آمیخته . (غیاث ) (آنندراج ). || ماء اشکل ؛ آب بخون آمیخته . (منتهی الارب ). || استری که سیاهی او به سرخی آمیخته باشد. || اشکل العین ؛ یعنی در سپیدی آن اندکی سرخی است یا شق عین او طویل است . و فی الحدیث : و کان رسول اﷲ (ص ) اشکل العین ؛ ای فی بیاضها شی ٔمن الحمرة و قیل طویل شق العین . سرخ چشم . (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء) (غیاث ). اشکل العین ؛ آنکه شکاف چشمش دراز باشد. (مهذب الاسماء). || قچقار سپیدتهیگاه . (منتهی الارب ). آن گوسفند که تهیگاه وی سپید بود. (مهذب الاسماء) (تاج المصادر). || (اِ) کُنارِ کوهی . (منتهی الارب ). سِدرِ جَبَلی .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
اشکل . [ اِ ک ِ / اَ ک َ ] (اِ) ریسمانی که بر زانوی شتر بندند تا فرار نکند. مثال : شتر من شریر است با وجود اشکل سه پایی راه میرود. (فرهنگ نظام...
اشکل . [ اَ ک َ ] (ع ن تف ) اشکل به ؛ یعنی مشابه تر است . (منتهی الارب ). اشبه . شبیه تر. مانندتر. || خوشتر. (غیاث ) (آنندراج ). خوش صورت تر. خو...
اشکل . [ ] (اِخ ) نام یکی از سه گروه ناحیت برطاس . (حدود العالم ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.