اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابداً

نویسه گردانی: ʼBDʼ
ابداً. [ اَ ب َ دَن ْ / اَ ب َ دا ] (ع ق ) ظرف زمان است برای تأکید در مستقبل نفیاً و اثباتاً. همیشه . جاویدان :
ابداً یسترد ما وهب الدهَ
َر فیالیت جوده کان بخلا.
|| هرگز. (مهذب الاسماء). هگرز. هیچ . هیچوقت . بهیچ روی . بهیچوجه . معاذاﷲ. پرگس . پرگست :
آز نگردد ابداً گرد آنک
در شکم مادر گردد غنی .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن شداد. رجوع به ابن شداد عزالدین ابوعبداﷲ و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن شهاب حسین یزدی الشهابادی . رجوع به عبداﷲبن حسین یزدی شود.
عبدا. [ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن صالح بن جمعةبن شعبان السماهیجی البحرانی . از فقها و ادبا بود. از تألیفات او است . جواهر البحرین فی احکام ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن صفوان بن امیةبن خلف . مردی شجاع و از اصحاب ابن زبیر بود و حجاج بن یوسف با وی جنگ کرد. وی به سال 73 هَ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن صفوان الجمحی . در روزگار منصور عباسی امارت مدینه یافت و به سال 160 هَ . ق . به مدینه درگذشت . (از الاعلا...
عبدا. [ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن طاوس بن کیسان الهمدانی . از عابدان یمن و فقهاء مشهور و از رجال حدیث و ثقه است .وی به سال 132 هَ . ق . در...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن طاهربن الحسین بن مصعب الخزاعی . امیر خراسان و از مشهورترین والیان عصر عباسی است . وی مدتی ولایت شام یا...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن طفیل الدوسی از فضلاء صحابه و قدیم الاسلام است . به حبشه مهاجرت کرد و در فتوحات ابوبکر شرکت داشت . به س...
عبدا. [ ع َدُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن طیب ، مکنی به ابوالفرج . رجوع به ابن الطیب ابوالفرج و و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عامربن کریزبن ربیعة الاموی ، مکنی به ابوعبدالرحمان . به سال 4 هَ . ق . به مکه متولد شد. در خلافت عثمان ...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۳۰ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.