اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابداً

نویسه گردانی: ʼBDʼ
ابداً. [ اَ ب َ دَن ْ / اَ ب َ دا ] (ع ق ) ظرف زمان است برای تأکید در مستقبل نفیاً و اثباتاً. همیشه . جاویدان :
ابداً یسترد ما وهب الدهَ
َر فیالیت جوده کان بخلا.
|| هرگز. (مهذب الاسماء). هگرز. هیچ . هیچوقت . بهیچ روی . بهیچوجه . معاذاﷲ. پرگس . پرگست :
آز نگردد ابداً گرد آنک
در شکم مادر گردد غنی .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عمروبن حرام بن ثعلبه . از بزرگان صحابه و از نقباء اثناعشر است . وی با 70 تن از انصار در عقبه و جنگ بدر شر...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عمروبن عاص از قریش و صحابی است . در جاهلیت کتابت میکرد و سریانی را نیک میدانست . او پیش از پدر اسلام آو...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عمروالنهدی . از اصحاب مختار ثقفی است . در جنگ صفین با علی (ع ) حاضر بود و در جنگهای مختار حضور داشت و در ج...
عبدا. [ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عودةبن عبداﷲ صوفان بن عیسی القدومی . فقیه حنبلی و از مردم فلسطین است . از تألیفات اوست : المنهج الاحمد ف...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عوف ، مکنی به ابومسلم . رجوع به ابومسلم خولانی تمیمی عبداﷲ شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عیسی بن بختویه . رجوع به ابن بختویه ابوالحسن عبداﷲبن عیسی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عیسی الاصفهانی ثم التبریزی مشهور به افندی . در حدود سال 1130 هَ . ق . به تبریز درگذشت . عالم امامی است ....
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن غانم الدراجی الهذالی النجاعی . از مردم جزائر و فقیه و متصوف است . تولد و تعلیم او در قسطنطنیه بود، سپس ب...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن فروخ الفارسی . فقیه و عالم به احادیث و از مردم افریقا بود. روح بن حاتم قضاوت بروی عرضه کرد و او نپذیرف...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن فیصل بن ترکی . از امراء نجد است بعد از پدر به اتفاق آل سعود ولایت نجد یافت . و در آغاز کار سیاستی نیکو پیش ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.