اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابداً

نویسه گردانی: ʼBDʼ
ابداً. [ اَ ب َ دَن ْ / اَ ب َ دا ] (ع ق ) ظرف زمان است برای تأکید در مستقبل نفیاً و اثباتاً. همیشه . جاویدان :
ابداً یسترد ما وهب الدهَ
َر فیالیت جوده کان بخلا.
|| هرگز. (مهذب الاسماء). هگرز. هیچ . هیچوقت . بهیچ روی . بهیچوجه . معاذاﷲ. پرگس . پرگست :
آز نگردد ابداً گرد آنک
در شکم مادر گردد غنی .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
عبدا.[ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن سعیدبن سنان الخفاجی . رجوع به ابن سنان خفاجی و به الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن سید، مکنی به ابومحمد و معروف به بطلیوس . رجوع به ابن سید ابومحمد عبداﷲ و به الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن سید رای بن عبدالوهاب بن وزیر القیسی معروف به ابن وزیر از امراء مغرب بود. پس از پدر خود ولایت قصر ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن صارة البکری الاندلسی معروف به شَنْتَرینی . وی شاعرو کاتب بعضی امراء بود سپس به وراقت پرداخت . ا...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن عامر الشبراوی . فقیه و از مردم مصر است . او را نظمی است . وی ریاست الازهر یافت . از تألیفات اوست :...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحمان بن الحکم بن هشام . از ملوک بنی امیه به اندلس است . به سال 275 هَ . ق . روز مرگ برادرش...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن جعفربن الیمان الجعفی ، مکنی به ابوجعفر. حافظ حدیث و ثقه بود. وی نخستین کسی است که مسند...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن حسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب شریف معروف به اشتر العلوی . از دعاة و پیشوایان شورش ضد ع...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن عاصم الانصاری . از بنی ضبیعة و شاعری هجاگوی و از طبقه ٔ جمیل بن معمر و نصیب بود و معاصر جری...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن عبدالرحمان السعدی معروف به الغالب باﷲ. از ملوک دولت سعدیان مراکش است . به سال 965 هَ ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.