اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابداً

نویسه گردانی: ʼBDʼ
ابداً. [ اَ ب َ دَن ْ / اَ ب َ دا ] (ع ق ) ظرف زمان است برای تأکید در مستقبل نفیاً و اثباتاً. همیشه . جاویدان :
ابداً یسترد ما وهب الدهَ
َر فیالیت جوده کان بخلا.
|| هرگز. (مهذب الاسماء). هگرز. هیچ . هیچوقت . بهیچ روی . بهیچوجه . معاذاﷲ. پرگس . پرگست :
آز نگردد ابداً گرد آنک
در شکم مادر گردد غنی .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
عبدا. [ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالمعین بن عون معروف به عبداﷲ پاشا. از امراء مکه است که لقب پاشا و وزارت یافت و سپس به سال ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابی محمدبن عبیدبن سفیان معروف به ابن ابی الدنیا. رجوع به ابن ابی الدنیا و به الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن عبیداﷲ معروف به ابن الخاقان . رجوع به ابن خاقان شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن عبید قرشی . رجوع به ابن ابی الدنیا شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن ابوطالب ، مکنی به ابوهاشم . رجوع به ابوهاشم عبداﷲبن محمد و نیز به الاعلام زرکلی و خاندان...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن عباس ، مکنی به ابوجعفر و معروف به منصور. وی دومین خلیفه ٔ عباسی و نخستین کس از ملوک عرب ...
عبدا. [ ع َدُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن عبداﷲبن العباس بن عبدالمطلب ، مکنی به ابوالعباس سفاح . نخستین خلیفه ٔ عباسی است . ابومسلم خ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن علی عجمی الشنشوری . وی فرضی و از فقهاء شافعیه و خطیب جامعه الازهر مصر بود. از تألیفات او است : ق...
عبدا. [ ع َ دُل ْلاه ] (اِخ ) ابن محمدبن علی کلبی . از امراء کلبیان اصحاب صقلیه است که خطبه بنام ملوک فاطمیه ٔ مصر میکردند. به سال 375 ه...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن علی هروی . از ذریه ٔ ابی ایوب انصاری معروف به شیخ الاسلام و حافظ حدیث و از ائمه بوده است . او ر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.