اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابداً

نویسه گردانی: ʼBDʼ
ابداً. [ اَ ب َ دَن ْ / اَ ب َ دا ] (ع ق ) ظرف زمان است برای تأکید در مستقبل نفیاً و اثباتاً. همیشه . جاویدان :
ابداً یسترد ما وهب الدهَ
َر فیالیت جوده کان بخلا.
|| هرگز. (مهذب الاسماء). هگرز. هیچ . هیچوقت . بهیچ روی . بهیچوجه . معاذاﷲ. پرگس . پرگست :
آز نگردد ابداً گرد آنک
در شکم مادر گردد غنی .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جحش بن ریاب بن یعمر الاسدی . وی صحابی و از کسانی است که در آغاز به اسلام گرویدند. به بلاد حبشه و مدینه...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جد عان التیمی القرشی . وی رسول اکرم (ص ) را قبل از بعثت درک کرد. (از الاعلام زرکلی ) (از عیون الاخبار ج...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جعفربن ابیطالب بن عبدالمطلب الهاشمی القرشی . وی صحابی است و به سال 1 هَ . ق . در حبشه متولد شد. او نخستی...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جعفربن محمدبن درستویه . رجوع به ابن درستویه ابومحمد و نیز به الاعلام زرکلی و سیره ٔ عمربن عبدالعزیز ص ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جعفر الکثیری از سلاطین یمن بود و سیرتی پسندیده داشت . به سال 910 هَ . ق . در شحر درگذشت . (از الاعلام زرک...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حارث بن جزء الزبیدی صحابی است . در بصره اقامت کرد. وی قبل از مرگش نابینا شد و به سال 86 هَ . ق . به مصر...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حارث بن قیس السهمی القرشی . شاعر و صحابی است . وی را به خاطر شعری که از جمله ٔ آن . «اذا انالم ابرق ...» ...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حارث بن نوفل الهاشمی القرشی . از اشراف قوم خویش و مردی پرهیزکار و ظاهر الصلاح بود. ابن زبیر وی را ولایت...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حجاج . رجوع به ابن یاسمین شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حجاج بن محصن بن جندب المازنی الثعلبی الغطفانی ، مکنی به ابوالاقرع . وی شاعر و از سواران نامبردار دولت ا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۳۰ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.