اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابداء

نویسه گردانی: ʼBDʼʼ
ابداء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ بَدء.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن هارون الرشید. رجوع به مأمون عباسی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن هاشم بن محمد عبدالمطلب بن الحسن بن نمی شریف حسینی . از امراء مکه بود. به سال 1105 هَ .ق . ولایت مکه را یا...
عبدا. [ ع َدُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن هلال بن عامربن صعصعه . جدی جاهلی از نسل میمونه بنت الحارث است . (از الاعلام زرکلی ).
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یحیی ، مکنی به ابومحمد. رجوع به ابن کناسه شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یحیی الحضرمی . رجوع به طالب الحق عبداﷲبن یحیی و نیز الاعلام زرکلی شود.
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یزیدبن حاتم المهلبی الازدی . وی از جانب ابن عم خود فضل بن روح امارت تونس را یافت و پس از آنکه بدانج...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یزیدبن زید، مکنی به ابوموسی . از بنی خطمة الاوسی انصاری است . از اصحاب علی بن ابی طالب بود و در جنگ های ح...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یزید المعافری الافریقی ، مکنی به ابوعبدالرحمان . تابعی و از فضلاء بوده . در فتح اندلس با موسی بن نصیر شرکت...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یعقوب المنصوربن یوسف بن عبدالمؤمن ملقب به العادل فی احکام اﷲ. از ملوک دولت موحدین مراکش بود. به سا...
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یوسف بن الحافظ لدین اﷲ العلوی الفاطمی معروف به العاضد لدین اﷲ. از ملوک دولت فاطمیه ٔ مصر و مغرب بود. به...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.