ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) صاحب کشف الظنون این کنیت را بی مخصص و ممیزی در ذکر مختصر مزنی در فروع شافعیه آرد و گوید: و اختصره ابومحمدو هو الذی یعبر عنه بالمختصر و توفی سنة..... و لخص هذه المختصر الامام ابوحامد محمدبن محمد الغزالی و سماه عنقودالمختصر... و ندانستیم این ابومحمد کیست .
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۹ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن احمدبن سیدبن مغلس قیسی . رجوع به عبدالعزیز... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن اخضر جنابذی بغدادی . رجوع به عبدالعزیز... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن داود الزاذانی . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن سلمان . رجوع به عبدالعزیز... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن شداد صنهاجی . رجوع به عبدالعزیز... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن عثمان فضلی حنفی . رجوع به عبدالعزیز... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن عثمان نسفی . رجوع به عبدالعزیز... شود.
ابومحمد. [ اَم ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عب-دالع-زیزبن الواثق . رجوع به ابن الواثق ابومحمد... و رجوع به عبدالعزیز... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالعظیم بن ابی الاصبع. ملقب به زکی الدین شاعر. رجوع به ابن ابی الاصبع... و رجوع به عبدالعظیم ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالعظیم بن عبدالقوی المنذری . رجوع به عبدالعظیم ... شود.