گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ابومحمد نویسه گردانی: ʼBWMḤMD ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالباقی البغدادی الفرضی . معروف بقاضی البیمارستان . او راست : شرح مقاله ٔ عاشره ٔ اصول اقلیدس ۞ . رجوع بتاریخ الحکماء قفطی ، چ لیپزیک شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه واژه معنی ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن معیة السُوائی . محدث است و هم نام او را عبیداﷲ... گفته اند. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن المقفّع. رجوع به ابن المقفّع عبداﷲ... و رجوع به عبداﷲ... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن نجم بن شاس . رجوع به عبداﷲ... و رجوع به ابن شاس .... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن ولید العدنی . محدث است . ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن وهب بن مسلم معروف به ابن وهب . رجوع به ابن وهب ... و رجوع بعبداﷲ... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) عبداﷲبن وهب فهری . رجوع به عبداﷲ... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن یحیی . رجوع به ابن الکناسه ... و رجوع به عبداﷲ... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن یعقوب بن منصور ملقب بعادل . رجوع به عادل ... شود. ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن یوسف بن احمدبن عبداﷲبن هشام المصری . رجوع به ابن هشام جمال الدین ابومحمد... و رجوع به عبداﷲ.... ابومحمد ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن یوسف بن عبداﷲبن یوسف بن محمدبن حیّویه الجوینی . فقیه شافعی . پدر امام الحرمین . رجوع به عبداﷲ..... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۴۴ ۴۵ ۴۶ ۴۷ ۴۸ صفحه ۴۹ از ۷۱ ۵۰ ۵۱ ۵۲ ۵۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود