ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) بخاری . در ترجمه ٔ نزهةالارواح شهرزوری آمده است : ابومحمد از جمله ٔ شاگردان ابوسلیمان سجزی است . حکیمی متبحر در علوم اوائل و اواخر و فیلسوفی در شعب فلسفه ماهر و در بسیاری قوه ٔ حافظه مشهور و در جودت هوش و فهم معروف و صاحب تصانیف مفیده واشعار جیده است . این شعر از اوست در مذمت کسی که ازدین اسلام خارج گشته و بطریقه ٔ دیگر مائل شده است :
تنقّل عن دین آبائه
و دینهم مذهب الشافعی
فاضحی بلانائل فی المعاش
و عندالمعاد بلاشافع.
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) طلحةبن احمد نعمانی . رجوع به طلحة شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) طلحةبن عبیداﷲبن عثمان بن عمروبن کعب . یکی از کبار صحابه ٔ رسول صلوات اﷲ علیه است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) طلحةبن عبیداﷲبن عثمان تیمی . صحابی است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) طلحةبن مصرف بن عمروبن کعب . رجوع به طلحة... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) طلق بن غنام . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) طیب بن اسماعیل بن ابراهیم الذهلی . رجوع به طیب ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) طیب بن عبداﷲبن احمد. رجوع به طیب ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عادل . عبداﷲبن یعقوب بن منصور... رجوع بعادل ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عاضد باﷲ. عبداﷲبن عیسی . آخرین خلفای فاطمی مصر. رجوع به عاضد... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عامربن سباق الیمامی . محدث است و از یحیی بن کثیر روایت کند.