ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) تبریزی . مورخ . صاحب قاموس الاعلام گوید: وی تاریخ محمدبن جریر طبری را بنام ابوصالح بن نوح بفارسی کرده و وقایع بعد از روزگار طبری تا زمان خویش بر آن مزید کرده است . وفات ابومحمد به سال 512 هَ . ق . بوده است . و ظاهراً مؤلف قاموس الاعلام کاتب را بجای مترجم گرفته است ، چه ابوصالح منصوربن نوح سامانی (350 - 366) است و ابومحمد تبریزی متوفی به سال 512 معاصر او نتواند بود.
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالحق بن عبدالرحمن ازدی . رجوع به عبدالحق ... شود.
ابومحمد. [اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالحکم بن ابی اسحاق عراقی . ابراهیم بن منصوربن مسلم . رجوع به عبدالحکم ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالحمید ابوالفضل بن واسعبن ترک الختلی الحاسب . رجوع به عبدالحمید ابوالفضل بن واسع... شود. (ابن الندیم )...
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالخالق بن اسد حافظ جوال . رجوع به عبدالخالق ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالرحمن برادرزاده ٔ اصمعی . رجوع به عبدالرحمن ابومحمد... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن ابراهیم . محدث است و معاذبن ابراهیم از او روایت کند.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن ابی بکر عینی حنفی . رجوع به عبدالرحمن ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن ابی بکر قینی . رجوع به عبدالرحمن ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن ابی حاتم محمد رازی . رجوع به عبدالرحمن ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالرحمن بن احمدبن حسین . رجوع به عبدالرحمن ... شود.