ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) تبریزی . مورخ . صاحب قاموس الاعلام گوید: وی تاریخ محمدبن جریر طبری را بنام ابوصالح بن نوح بفارسی کرده و وقایع بعد از روزگار طبری تا زمان خویش بر آن مزید کرده است . وفات ابومحمد به سال 512 هَ . ق . بوده است . و ظاهراً مؤلف قاموس الاعلام کاتب را بجای مترجم گرفته است ، چه ابوصالح منصوربن نوح سامانی (350 - 366) است و ابومحمد تبریزی متوفی به سال 512 معاصر او نتواند بود.
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۴ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن احمدبن سیدبن مغلس قیسی . رجوع به عبدالعزیز... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن اخضر جنابذی بغدادی . رجوع به عبدالعزیز... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن داود الزاذانی . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن سلمان . رجوع به عبدالعزیز... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن شداد صنهاجی . رجوع به عبدالعزیز... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن عثمان فضلی حنفی . رجوع به عبدالعزیز... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن عثمان نسفی . رجوع به عبدالعزیز... شود.
ابومحمد. [ اَم ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عب-دالع-زیزبن الواثق . رجوع به ابن الواثق ابومحمد... و رجوع به عبدالعزیز... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالعظیم بن ابی الاصبع. ملقب به زکی الدین شاعر. رجوع به ابن ابی الاصبع... و رجوع به عبدالعظیم ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالعظیم بن عبدالقوی المنذری . رجوع به عبدالعظیم ... شود.