ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) جوینی عبداﷲبن یوسف بن عبداﷲ پدر امام الحرمین از علمای نشابور. مولداو به جوین از اعمال نیشابور است . او در موطن خویش ادب آموخت و آنگاه بنشابور نزد ابوالطیب سهل صعلوکی شد. و از آنجا به مرو رفت و ملازم قفال گردید و فقه را بمذهب امام شافعی تکمیل کرد و بنشابور بازگشت و بتدریس و تصنیف پرداخت و به سال 438 هَ . ق . درگذشت .
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه
ابومحمد. [اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالواحدبن شیخ ابی حفص . مؤسس سلسله ٔ بنی حفص تونس . رجوع به عبدالواحد... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالواحدبن محمد باهلی . رجوع به عبدالواحد... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالواحد رشید.دهمین از امرای موحدی مغرب . رجوع به رشید... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالواحد مخلوع . ششمین از امرای موحدی مغرب . رجوع بعبدالواحد... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالوهاب بن حریش . رجوع به عبدالوهاب ... و رجوع به ابومسهل ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ ) عبدالوهاب بن عبدالمجید الثقفی . محدث است .
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالوهاب بن علی بن نصربن احمد. قاضی مالکی . فقیه و ادیب و شاعر. رجوع به عبدالوهاب ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبدالوهاب بن علی القاضی بن طوق . رجوع به عبدالوهاب ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ )عبدالوهاب محمد شافعی . رجوع به عبدالوهاب ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبیدبن سعید الأموی . برادر یحیی بن سعید الأموی . محدث است .