ابومحمد
نویسه گردانی:
ʼBWMḤMD
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) قاسم بن محمدبن ابی بکر الصدیق . از ساداة تابعین و یکی از فقهای سبعه بمدینه . او افضل اهل زمان خویش بود و از جماعتی ازصحابه روایت کرده و جماعتی از کبار تابعین از او روایت کردند و او خاله زاده ٔ زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام بود چه مادر او زن محمدبن ابی بکر نیز دختر یزدجرد آخر ملوک فرس بود. و ابومحمد در هفتاد یا هفتادودوسالگی بسنه ٔ 121 یا 122 یا 108 هَ . ق . در قدید وفات کرد. و قدید بضم قاف و فتح دال نام منزلی است میان مکه و مدینه . (نقل باختصار از ابن خلکان ).
واژه های همانند
۷۰۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن دخوار. رجوع به عبدالرحیم بن علی بن احمد... و رجوع به ابن دخوار... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن درستویه . عبداﷲبن جعفربن درستویه . رجوع به عبداﷲ... و رجوع به ابن درستویه ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن درستویه . رجوع به مرزبان انصاری ... و رجوع به ابن درستویه ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن دهان . حسن بن محمدبن علی بن رجاء. رجوع به حسن ... و رجوع به ابن دهان ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن دهان . سعیدبن مبارک نحوی . رجوع به ابن دهان ناصرالدین ... و رجوع به سعید... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ذهبی . عبداﷲبن محمد ذهبی . رجوع به عبداﷲ... و رجوع به ابن ذهبی ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن ذی الدمینه . رجوع به حسن بن احمدبن یعقوب همدانی معروف به ابن ذی الدمینه ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن زولاق . حسن بن ابراهیم مصری . رجوع به حسن ... و رجوع به ابن زولاق ... شود.
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن زهر. رجوع به عبداﷲبن محمد.. و رجوع به ابن زهر... شود.
ابومحمد. [اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن سبعین عبدالحق بن ابراهیم . رجوع به عبدالحق ... و رجوع به ابن سبعین ... شود.