اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ارشک

نویسه گردانی: ʼRŠK
ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) ارزاس . والی مملکتی در جوار آبیسارِس بزمان اسکندر. آنگاه که اسکندر بهند سفر میکرد در کنار رود آسِه زین هفِس تیون را بساخت . در خلال این احوال ارزاس (ارشک ) مزبور با برادر و سرداران عمده ٔ آبیسارس پادشاه آن ناحیت وارد شهر شده هدایای گرانبها و نفیس از طرف او آورده گفت که خود پادشاه میخواست بیاید و بپای اسکندر بیفتد، ولی بیماری مانع شد. فرستادگان اسکندر هم قول او را تأیید کردند و اسکندر از این اظهارات خشنود گشت و آبیسارس را بپادشاهی ابقاء کرده ارشک را گماشت که نزد او بماند. (ایران باستان ص 1818، 1819).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) سیزدهم . رجوع به ارد اول شود.
ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) شانزدهم . رجوع به ارد دوم شود.
ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) ششم . رجوع به مهرداد اول شود.
ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) کبیر. رجوع به ارشک بزرگ و ایران باستان ص 2585 و 2612 شود.
ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) گیو. از اشکانیان ارمنستان . (نام های ایرانی تألیف یوستی ص 412) (ایران باستان ص 2423).
ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) نوزدهم . رجوع به بردان شود.
ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) نهم . رجوع به مهرداد دوم شود.
ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) هشتم . رجوع به اردوان دوم شود.
ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) هفتم . رجوع به فرهاد دوم شود.
ارشک . [ اَ ش َ ] (اِخ ) هفدهم . رجوع به وُنُن اول شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.