الی
نویسه گردانی:
ʼLY
الی . [ اَل ْی ْ ] (ع مص ) بزرگ سرین گردیدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بزرگ دنبه شدن . دنبه آور شدن گوسفند.
واژه های همانند
۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۶ ثانیه
اخی علی قتلغشاه . [ اَ ع َ ق ُ ل ُ ] (اِخ ) وی از مریدان شیخ عبداﷲ است و بحسن تربیت وی بمرتبه ٔ تکمیل رسیده بود و در آن وقت که شیخ عبداﷲ...
اختیارالدین علی . [ اِ رُدْ دی ع َ ] (اِخ ) (دهقان ...). رجوع به علی اختیارالدین شود.
ده علی جان گرگ . [ دِه ْ ع َ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل . واقع در 12هزارگزی شمال خاوری بنجار. سکنه ٔ آن 145 تن . آب آن...
علی قدرالامکان . [ ع َ لا ق َ رِل ْ اِ ] (ع ق مرکب ) چندانکه بتوان . چندان که بشود. به میزانی که بتوان . به مقداری که بتوان .
کهریزه علی آقا. [ ک َ زَ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آختاچی است که در بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع است و 208 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرا...
کلاته علی زینل .[ ک َ ت َ ع َ زِ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جعفرآباد بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . محلی جلگه ای و معتدل است . سکنه 156 تن ...
قشلاق علی خانلو. [ ق ِ ع َ ] (اِخ ) قشلاقی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 42 هزارگزی شمال خاوری کلیبر و 42 هزارگزی شوسه ٔ اه...
قادر علی الاطلاق . [ دِ رِ ع َ لَل ْ اِ ] (ص مرکب ) صاحب قدرت بر هر کاری . (آنندراج ) (غیاث ). توانا بر هر چیز و این وصف غالباً در مورد باریتعالی...
معصوم علی شاه . [ م َ ع َ ] (اِخ ) پیشوای طریقت نعمت اللهیه در ایران و مرید علیرضا کنی بود. وی به امر پیر خود از هندوستان به ایران آمد و چن...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.