اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ایج

نویسه گردانی: ʼYJ
ایج . (اِخ ) در اصل ایگ بود بعد از تصرف اعراب او را ایج گفتند. درقدیم شهری معتبر بود و چندین صد سال پای تخت ملوک شبان کاره بود. میانه ٔ مشرق و جنوب اصطهبانات به مسافت چهار فرسنگ است . هوائی در کمال اعتدال دارد که میوه های گرمسیری مانند نخل و نارنج ، و سردسیری مانند شلیل و گیلاس را به نیکوئی می پروراند. انار ایج از تمام انارهای فارس بلکه از انارهای ممالک ایران بهتر است . آبش از چشمه و قنات است . (فارسنامه ٔ ناصری ). شهری از فارس . قاضی عضدالدین ایجی از آنجاست . ایگ بروزگار متقدم دیهی بود و حسویه آنرا بشهری کردست . هواء آن معتدل است . اما آب ناگوار دارد و میوه بسیار باشد، خاصه انگور و جامع منبر دارد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 131).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ایج . (ق ) هیچ .(اوبهی ) (هفت قلزم ). ایچ . رجوع به هیچ و ایچ شود.
شهر باستانی ایج در (جنوب شرق استان فارس) و در فاصله ۲۱۰ کیلومتری شیراز است. این شهر از شمال به شهر استهبان از شرق به شهر نیریز از غرب به شهرستان فسا و...
عایج . [ ی ِ ] (ع ص ) ایستاده و متوقف . (ناظم الاطباء). رجوع به عائج شود.
قلعه ٔ ایج . [ ق َ ع َ ی ِ ] (اِخ )این قلعه در بالای کوه کوچکی است در نزدیک ایک اصطهبانات . به سال 470 نظام الدین محمود شبانکاره از کوههای...
اَئُج: (اوستایی) نامیدن، خواندن، به نام خواستن، ملقب کردن
عیج . [ ع َ ] (ع مص ) باک داشتن و پروا نکردن . و آن جز بصورت منفی بکار نرود. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). توجه کردن و اهمیت دادن چ...
عائج . [ ءِ ] (ع ص ) ایستاده . (منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۹۹/۱۰/۲۷
0
0

ایج به صور ایز و ایژ به معنی آرزو شده و خوشبخت است.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.