تخلف
نویسه گردانی:
TḴLF
تخلف . [ ت َ خ َل ْ ل ُ ] (ع مص ) واپس ایستادن . (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). بازایستادن . (زوزنی ). سپس ماندن از چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درعقب ماندگی و درنگی و توقف . (ناظم الاطباء). تأخر. (اقرب الموارد) (المنجد). بازپس ایستادن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). سپس ماندن ازکسی و واپس ایستادن . (آنندراج ). || خلف وخلاف وعده و عهد و پیمان کردن . (از ناظم الاطباء). خلاف کردن در وعده . (غیاث اللغات ) : و گرد تخلف و تقاعد برآمد. (کلیله و دمنه ). || واگذاشتن قوم را و گذشتن از آنان . (ذیل اقرب الموارد).
- تخلف علت از معلول محال است ؛ قاعده ٔ فلسفی است که گوید معلول همیشه متلازم با علت است . (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 542).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تخلف (= تخطی): سرپیچی از یک قانون یا اجرا نکردن، ضعیف اجرا کردن، چیز دیگری را به جای آن اجرا کردن یا منحرف کردن آن از روندی که باید باشد و تضعیف آن چه...
تخلف کردن . [ ت َ خ َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خلاف کردن . بازپس ایستادن از وعده و عهد و امری : بر چهره ٔ ما خاک در دوست گواه است کز طاعت ...
تخلف افتادن .[ ت َ خ َل ْ ل ُ اُ دَ ] (مص مرکب ) خلاف وعده و عهد واقع شدن امری . در این بیت ، خطا بودن ، تفسیر بخطا کردن ،تعبیر نادرست و مانند ...
عدول از قوانین یا مقررات ساختمان سازی - عدم رعایت اصول ساخت و ساز - تطابق نداشتن سازه با نقشه یا اصول پیشنهادی شهرداری یا نظام مهندسی .