حارث
نویسه گردانی:
ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ضرار، و بقولی حارث بن ابی ضرار، الخزاعی . ابن عبدالبر، میان این حارث و حارث پدرجویریة فرق گذاشته است ، و ابن فتحون ، و جز او نیز جزم کرده اند که حارث غیر از پدر جویریة است . ابن حجر گوید برای آنچه گفته اند دلیلی نیاورده اند، و این مردهمان حارث بن ابی ضرار پدر جویریة میباشد. او راست :
وَ عمرو اِذ اَتانا مُسْتَمیتا
کَسؤنارأسَه ُ عضَباً صقیلا
فَلولا الَلیْل ُ ما آبوا بشخص
یُخَبّرُ اهلهم عنهم فتیلا.
رجوع به البیان و التبیین ج 3 ص 14 وکتاب الاصابة ج 2 ص 71 شود.
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمروبن حجر الکندی معروف به مقصور و آکل المرار یکی از ملوک کنده و هیجدهمین از ملوک معد و مادر او ام ایاس دختر عوف...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمروبن حجر. شاید همان حارث بن عمروبن حجر کندی باشد. رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 152 و حارث بن عمروبن حجر کن...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمروبن حرام بن عمروبن زیدبن نعمان بن مالک بن ثعلبةبن کعب بن خزرج بن حارث بن خزرج انصاری خزرجی . صحابی است و اب...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمروبن عبداﷲبن قیس بن ابی عمروبن ربیعةبن عاصم بن عمروبن زبیدالاصغر. یکی از بزرگان قبیله ٔ بنی زبیدالاصغر است . رجوع ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمروبن غزیه بن ثعلبةبن خنسأبن مبذول بن عمروبن غنم بن مازن بن تیم اﷲبن ثعلبةبن عمروبن الخزرج الانصاری الخزرجی ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) (مُقاعس ) ابن عمروبن کعب بن سعدبن زیدمناةبن تمیم المنقری التمیمی . رجوع به امتاع الاسماع مقریزی ص 509 شود.
حارث .[ رِ ] (اِخ ) ابن عمروبن مؤمل بن حبیب بن تمیم بن عبداﷲبن قرطبن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی بن غالب قرشی عدوی . صحابی است و ابوعمر...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمروبن مزیقیأبن عامر. یکی از ملوک حمیر است و چون شکنجه با آتش را مرسوم کرد او را محرق گفتندی . دو برد او در تاریخ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمرو اسدی . مکنی به ابی ملعب ۞ . صحابی و به کنیت خود معروف است . ابن ماکولا، به تبعیت مرزبانی وابن قانع و ابن م...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمرو انصاری . صحابی است . برخی حارث را عم و برخی خال برأبن عازب دانند و از براء روایت شده است که گفت عم خود، ...