اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حیرة

نویسه گردانی: ḤYR
حیرة. [ رَ ] (اِخ ) (ملوک ...) همان مناذره اند که بملوک لخمی و بنولخم نیز معروفند. رجوع به طبقات سلاطین اسلام شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
حیرة. [ ح َ رَ ] (ع اِ) سبز گیاه ناک . (منتهی الارب ). اصبحت الارض حیرة، یعنی سبز و گیاه ناک شد. (منتهی الارب ). || (مص )بسوی چیزی دیده سرگ...
حیرة. [ رَ ] (ع اِ) حویر. حویرة.جواب . (اقرب الموارد). رجوع به حویر و حویرة شود.
حیرة. [ رَ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی است تاریخی تغلب را بر لخم و عمروبن هند. رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.
حیرة. [ رَ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی تاریخی است خالدرا بر بنی نفیله . رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.
حیره . [ رَ ] (اِ) در نصاب الصبیان ابونصر فراهی این بیت آمده است :ریه شش قفا حیره [ یا هیره ] و وجه روی فخذ ران عقب پاشنه رجل پای .مرحو...
حیره . [ رَ ] (اِخ ) شهری است نزدیک کوفه . حیری و حاری (بر غیر قیاس ) منسوب است به آن . (منتهی الارب ). بلده ای بناحیه ٔ کوفه و نهرسدیر بدا...
حیره . [ رَ ] (اِخ ) دهی است به فارس . (از منتهی الارب ). شهرکی است بناحیت پارس از حدود گور بسیار نعمت و آبادان و با آبهای روان . (حدود الع...
هیرة. [ هََ رَ ] (ع اِ) زمین آسان و نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
هیره . [ ] (اِ) گویند که کلمه ٔ فارسی است به معنی پس گردن و قفا و استناد به شعر ابونصر فراهی کنند که گوید : ریه شش قفا هیره و وجه روی فخ...
(heyre) این واژه در سنسکریت به معنی آذرخش و الماس است.**** فانکو آدینات 09163657861
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.