خدای بین . [ خ ُ ] (نف مرکب ) خدابین . آنکه خدای بین است . آنکه در امور توجه بخدای دارد. دیندار. آنکه بیک چشم زدن غافل از خدای نباشد. مقابل خودبین
: وآن کس کو نیست خویشتن بین
معصوم خدای بین شمارش .
خاقانی .
نظر خدای بینان ز سر هوا نباشد
سفر نیازمندان ز سر خطا نباشد.
سعدی (طیبات ).
-
امثال :
هیچ خودبین خدای بین نبود . (یادداشت بخط مؤلف ).