اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رعاد

نویسه گردانی: RʽAD
رعاد. [ رَع ْ عا ] (ع اِ) ۞ نوعی از ماهی که با بسودن آن دست و بازو لرزان گردد چندانکه آن ماهی زنده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). عرونه ؛ قسمی ماهی که الکتریسیته دارد. (یادداشت مؤلف ). حیوان دریایی است . دیسقوریدوس گوید: ماهی دریایی است . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). نوعی از ماهی است عریض و کوتاه و پشت او پهن و مایل به سیاهی و شکمش بسیار سفید و چون در دام افتد دست صیاد می لرزد و در بحر اخضر و قلزم یافت می شود. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 173 شود. || (ص ) مرد بسیارگوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || غرنده . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به رعادة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
راعد. [ ع ِ ] (ع ص ، اِ) ابر با بانگ . (ناظم الاطباء). (آنندراج ). ابر غرنده ٔ بی باران . (آنندراج ). ابر غرنده ٔ با باران . (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.