زبد
نویسه گردانی:
ZBD
زبد. [ زُ ب َ] (ع اِ) ج ِ زُبد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
زبد. [ زَ ] (اِخ ) جد عبداﷲبن علأبن زبد محدث . (تاج العروس ).
زبد. [ زَ ] (اِخ ) زبیده مادر محمد امین را زبد و زابد و مزبد نیز نامند. (از لسان العرب ). رجوع به زبیده شود.
ضبد. [ ض َ ] (ع مص )آمیختن خرمای رسیده را با نارسیده . (منتهی الارب ).
ضبد. [ ض َ ب َ ] (ع اِ) خشم . خشم پنهان . (منتهی الارب ).