اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زوائد

نویسه گردانی: ZWʼʼD
زوائد. [ زَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ زائدة. افزونیها. (از آنندراج ) : و بر جگر فزونی هاست از وی بیرون آمده بر سان انگشتان و بدین فزونیها گرد معده اندر آمده است . چنانکه چیزی را به انگشتان بگیرند و این فزونیها را به تازی زوائد گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). از جمله زوائد مبانی هزار محوطه بود از جهت مرابط فیلان . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 423). زائدة الکبد؛ هنیة منها صغیرة الی جانبها منتحیة عنها. ج ، زوائد. (اقرب الموارد).
- زوائد متصله ؛ فزونیها که بر سر استخوانهای مهره هاست . (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- زوائد مفصلیه ؛ فزونیهای استخوانهای پهلو که در استخوانهای مهره های پشت نشسته است . (از یادداشت ایضاً).
- زوائد من الاسنان ؛ ما یلی الانیاب و منه قول المتنبی فی عشیرة سیف الدولة: «و سائر املاک البلاد الزوائد». (اقرب الموارد).
|| زیادة الایمان بالغیب والیقین . (تعریفات جرجانی ، در اصطلاحات صوفیه ). || تندیهای پس پالان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ذوالزوائد؛ شیر بیشه یعنی به اظفاره و انیابه و زئیره و صولته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کیوفان kyufān (اوستایی: kaofa با پسوند جمع آن) (نگاه کنید به زائده) ***فانکو آدینات 09163657861
زواید. [ زَ ی ِ ] (ع اِ) ۞ هر چیزی که زاید باشد و جزء اصلی چیزی نبود. (ناظم الاطباء).- زواید زندگانی ؛ فضول معاش . (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.