اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شاع

نویسه گردانی: ŠAʽ
شاع . (ع اِ) کمیز شتر تیزشده بگشنی یا پریشان و پراکنده از کمیز شتر ماده ٔ گشن یافته .(منتهی الارب ). بول الجمل الهائج . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
شاع . (ع ص ) آشکارا و فاش . (آنندراج ). شائع. یقال «حدیث شائع و شاع » علی حذف العین ؛ ای ذائع فاش . (اقرب الموارد). || سهم شاع ؛ نصیب غیر م...
شاع . (ص ) بدبخت باشد. (لغت فرس اسدی چ عباس اقبال آشتیانی ص 228).
باب شاع . [ ب ِ ] (اِخ ) دروازه و کویی است در رها به دمشق . (عیون الانباء ج 2 ص 123).
شعع. [ ش ُ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ شُعاع . (اقرب الموارد) (دهار) (ناظم الاطباء). رجوع به شعاع شود.
ان شاء ا. [ اِ ئَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ شرطیة) ۞ کلمه ٔ غیرموصول ۞ که در مقام استقبال کارها استعمال می کنند؛ یعنی اگر بخواهد خدا. (ن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.