طائق
نویسه گردانی:
ṬAʼQ
طائق . [ ءِ ] (ع اِ) سنگ بیرون برآمده از کوه یا از چاه . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تائق . [ ءِ ] (ع ص ) از تَوق ، آرزومند. شایق . (غیاث ). تواق . (منتهی الارب ). مشتاق . شیق .
طایق . [ ی ِ ] (ع اِ) میان هر یک از دو چوب کشتی و بقولی یکی از چوبهای زورق . و بگفته ای وسط کشتی . لبید گوید: فالتام طائقهاالقدیم فاصبحت م...
تایق . [ ی ِ ] (ع ص ) شایق و آرزومند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). نعت است از توق . (منتهی الارب ) : آب را بستود و او تایق نبودرخ در...