اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طبس

نویسه گردانی: ṬBS
طبس . [ طَ ب َ ] (اِخ ) از بلوکات ولایت سبزوار خراسان ، عده ٔ قری (27) مرکز طبس ، حد شمالی جوین ، شرقی نیشابور جنوبی قصبه ، غربی بواکره . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 203). قصبه ٔ مرکزی دهستان طبس بخش صفی آباد شهرستان سبزوار، واقع در 41 هزارگزی جنوب باختری صفی آباد، سر راه اتومبیل رو صفی آباد به طبس . هوای آن کوهستانی و سردسیر، دارای 1062 تن سکنه . آب آن از رودخانه و چشمه سار. محصولات آن غلات ، پنبه و باغات کنجد. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا قالیچه و کرباس بافی است . راه آن اتومبیل رو است . پاسگاه ژاندارمری و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). و نیزمؤلف کتاب مزبور آرد: نام یکی از دهستانهای بخش صفی آباد شهرستان سبزوار و محدود است از شمال به دهستان حکم آباد، از جنوب به کوه طبس و اندقان ، از خاور به دهستان سلطان آباد و از باختر به دهستان کهنه . موقعیت کوهستانی هوا معتدل آب اغلب قراء از چندین رودخانه محلی تأمین میشود و راههای آن پیاده رو صعب العبور است . این دهستان از 26 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل و مجموع نفوس آن در حدود 13537 نفر میباشد. محصول عمده ٔ آنجا غلات ، ارزن ، بنشن ، کنجد، پنبه و انواع میوه و ابریشم است . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالیچه وکرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
طبس . [ طَ ] (ع ص ) سیاه از هر چیزی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (شمس اللغات ).
طبس . [ طِ ] (ع اِ) گرگ . (منتهی الارب ). ج ، طُبوس . (دزی ج 2 ص 21).
طبس . [ طَ ب َ ] (اِخ ) شهرستانی است در خراسان ، اعجمی است . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). نام قصبه ای ، در معجم البلدان آورده : اصطخری گفته...
این واژه در سنسکریت تپس tapas (گرما، گرمی، سوزندگی) بوده و از دو بخش تپ tap (تب) و پسوند «اس as» ساخته شده است؛ و این نامگذاری، به خاطر هوای گرم آن سر...
قلعه طبس. قلعه قهستان در جنوب خراسان که رهبری آن را حسین قائنی، یار وفادار حسن صبّاح، بر عهده داشته است. این قلعه بر بلندی کوهی قرار داشته با شیبی بسی...
طبس تمر. [ طَ ب َ س ِ ت َ ] (اِخ ) رجوع به طبس فردوس ، طبسان و المعرب ص 229 شود.
طبس عناب . [ طَ ب َ س ِ ع ُن ْ نا ] (اِخ ) رجوع به طبس فردوس ، طبسان و المعرب ص 229 شود.
طبس گیلکی . [ طَ ب َ س ِ ل َ ] (اِخ ) طبس تمر. شهری است کوچک و از اقلیم سوم است . طولش از جزائر خالدات ، صب ط، وعرض از خط استوا لط، در هفت ر...
طبس مسینا. [ طَ ب َ س ِ م َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش درمیان شهرستان بیرجند است که از106 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته . مجموع ن...
چارده طبس . [ دِ هَِ طَ ب َ ] (اِخ ) نام ناحیه ای در طبس خراسان . در سال هشتصد و نه هجری که میانه ٔ دو برادر یعنی میرزا پیر محمد و میرزا اسکن...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.