اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طبس

نویسه گردانی: ṬBS
طبس . [ طَ ب َ ] (اِخ ) شهرستانی است در خراسان ، اعجمی است . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). نام قصبه ای ، در معجم البلدان آورده : اصطخری گفته است طبس شهری است کوچک و از قاین کوچکتر و از گرمسیرات محسوب است درخت خرما در آنجا میروید حصاری دارد، ولی دارای قهندز نیست ، بنای آنجا از گل است ، و آبش از کاریز و نخلستان آنجا از نخلستان قاین بیشتر است . عرب آنجا را دروازه ٔ خراسان میخواند، زیرا در روزگار خلافت عثمان بن عفان که آهنگ فتح خراسان کردند، نخستین فتحی که آنان را نصیب شد، فتح طبس بود. (معجم البلدان ج 6 ص 27). و نیز یاقوت گوید: طبس را پارسیان به لفظ مفرد استعمال میکنند و تازیان بلفظ تثنیه و طبسان میخوانند. ابوسعد گفته است :طبس شهری است واقع در صحرائی بین نیشابور، اصفهان وکرمان و آن عبارت است از دو طبس ، یکی طبس گیلکی ، و دیگری طبس مسینان که هر دو را طبسان گویند. (معجم البلدان چ مصر ج 5 ص 28). و سمعانی آرد: طبس شهری است در فلات که هرگاه از آن خارج شویم بهر سوی روی آوریم ناگزیر باید فلات را بپیمائیم . و آن شهر میان نیشابور، اصفهان و کرمان واقع است و در روزگار عمر فتح شده است و در زمان وی جز این شهر ناحیه ٔ دیگری در ایران فتح نشده است . و در آنجا دو طبس است : یکی طبس گیلکی و دیگری طبس مسینان ۞ و آنها را طبسین گویند. (انساب سمعانی برگ 367 ب ). و بهمنیار آرد: طبس ، نام دو محل است ، یکی شهرستان طبس در جنوب خراسان که مرکز آن هم طبس است ، و دیگر بخش طبس از توابع سبزوار که قصبه ٔ آن نیز موسوم به طبس است ، طوائف عرب که در زمان عثمان به ریاست عبداﷲبن عامربن کریز به تسخیر خراسان آمدند، نخست دو محل موسوم به طبس را فتح کردند، آن دو محل را طبسان و طبسین گفتند.و این نام به صیغه ٔ تثنیه اشتهار یافت ، و بعدها در بعض کتب تاریخ و جغرافیای عربی نیز به همین صیغه ضبطشد، لکن در فارسی جز بصیغه ٔ مفرد (طبس ) استعمال نمیشود. یاقوت در معجم البلدان در ذیل طبسان گوید: یکی از دو طبس را طبس تمر و دیگری را طبس عناب گویند. و در ذیل طبس گوید: آن دو طبس است یکی طبس مسینان و دیگری طبس گیلکی . ناصرخسرو در سفرنامه ٔ خود در آنجا که طبس تمر را وصف میکند، میگوید: و در آن وقت امیر آن شهر گیلکی ابن محمد بود، و بشمشیر گرفته بود. از این عبارت چنین مستفاد میشود که طبس گیلکی و طبس تمر یکی است ، و آنرا نسبت بدین امیر طبس گیلکی گفته اند. (تعلیقات احمد بهمنیار بر تاریخ بیهق ص 340). نام قصبه ای در 318000گزی جویمند، و در 477000گزی یزد که دارای پستخانه و تلگرافخانه میباشد. گُلشن امروزه که درسابق به نام طبس معروف بوده است از توابع خراسان و دارای معدن فیروزه است . این شهر مرکز حکومت تون (فردوس ) و طبس سابق ، (گلشن امروزه ) در 556 متر ارتفاع بین دو کوه واقع شده که شرقی آن موسوم به شتری و غربی آن موسوم به شوراب است ، و در کنار جاده ٔ یزد به مشهدقرار گرفته ، حاصل آن انقوزه ، تنباکو، خرما، مرکبات و غلات است . آب و هوای طبس (گلشن ) برخلاف مشهور چندان گرم نیست و فقط بواسطه ٔ دوری از نقاط آباد و راههائی که از کویر گذشته به آن متصل میشود، به بدی مشهور شده است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 203). آثار تاریخی آن عبارت است از مناره ٔ مدرسه و دو مناره ٔ دیگر متعلق به عهد سلجوقی . رجوع به تاریخ صنایع ایران شود. و صاحب قاموس الاعلام آرد: نام قصبه ای است در خطه ٔ ولایت خراسان از کشور ایران در 385هزارگزی جنوب غربی مشهد،در دامنه ٔ غربی کوهی بنام شوراپست به ارتفاع 3100 گز و ارتفاع ناحیه ٔ مزبور 561 گز است . طبس در 33 درجه و 33 دقیقه و 33 ثانیه عرض شمالی و 54 درجه و 36 دقیقه و 54 ثانیه طول شرقی واقع است . جمعیت آن قریب 10000 تن مرکب از ایرانی و عرب است و صحرای لوط اکثر اطرافش را فراگرفته و در نقطه ٔ میان خراسان و قهستان بر طریقی که از اصفهان ، یزد، شیراز و کرمان بسوی خراسان امتداد یافته واقع است . عربها این جایگاه را باب خراسان خوانده اند، از این رو که بسال 29 هَ . ق . درزمان عثمان نخستین نقطه ای که به دست مسلمین افتاد اینجا بود، و آن را طبسان نامیده اند، میاه جاریه و باغ ها و باغچه های فراوان دارد. در طرف مشرق قصبه در دامنه ٔ کوه و در مسافتی قریب به یک هزار و پانصد گزی باغها و ییلاقات دیده میشود. سور و خندقی گرداگرد قصبه را فراگرفته و قلعه ای هم در اینجا هست . محصولات آن عبارت است از: خرما، انگور، انار، شفتالو، گلابی ، سیب ،پرتقال و میوه های فراوان دیگر. صادراتش تنباکو، ماده ٔ طبی به نام انگزه «انغوزه » و محصولات کرم ابریشم میباشد. گوسفند و شتر بسیار دارد. هوایش بسیار گرم است و مسقط رأس بعضی از مشاهیر علما بوده است . (از قاموس الاعلام ترکی ). و در فرهنگ جغرافیائی ایران آمده است : دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس از 37 آبادی تشکیل یافته و مجموع نفوس آن در حدود 11513 تن است .موقع آن جلگه و هوای آن گرمسیر است . آب کلیه ٔ قراء از قنوات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آنجا غلات ، برنج ،خرما و مرکبات است . شغل اهالی زراعت و کسب می باشد. راه آن اتومبیل رو است . و نیز مؤلف آن آرد: طبس نام یکی از بخشهای سه گانه ٔ شهرستان فردوس محدود است از شمال به بخش بردسکن و کویر نمک ، از خاور به بخش بشرویه و بخش بجستان و خوسف و از باختر و جنوب به کویر لوت . این بخش از دو طرف به کویر (کویر نمک و دشت لوط) محدود و دارای تابستان ممتد و طولانی و زمستان کوتاهی میباشد. قسمتهای جلگه ٔ آن گرم و سوزان و هوای آن مانند هوای منطقه ٔ مکران است . کوهستانها نسبتاً معتدل ؛بطوری که میوه های سردسیری در آنجا یافت میشود. بخش طبس در استان خراسان تنها محلی است که خرما و مرکبات بعمل می آید. این بخش از هفت دهستان بنام مرکزی ، کریت ، سنگردان دیهوک ، جوخواه دستگردان ، اصفهک که دارای 191 آبادی بزرگ و کوچک است ، تشکیل می یابد و مجموع نفوس آن در حدود 27786 تن است . آب کلیه ٔ قراء از قنوات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آنجا خرما، غلات ، ذرت ، میوه جات و مرکبات است . در بعضی از نقاط آن برنج بعمل می آید. بخش طبس از نظر اداری تابع فرمانداری و ژاندارمری فردوس و از قسمت مالی تابع شهر گناباد است . و نیز آرد: قصبه ٔ مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس که در 215کیلومتری فردوس سر راه مشهد و یزد واقع است و مختصات جغرافیائی آن عبارت از طول 59 درجه و 56 دقیقه عرض 36 درجه و 33 دقیقه قسمتهای شمال خاوری و باختر آن کوهستانی قسمت جنوب آن جلگه به دشت لوط منتهی میشود. موقعیت آن جلگه و هوای گرمسیر است . سکنه ٔ آن 8114 تن است . شغل اهالی زراعت ، کسب ، تجارت ، قالیچه بافی ، چراغ سازی و گیوه بافی است . راه اتومبیل رو دارد. آب آن ازقنات است و بواسطه ٔ گرمی هوا محصول دیمی بعمل نمی آید، و چون آب کم دارند محصولی که به دست می آید کفایت چهار ماه آنها را نمیکند. ادارات دولتی بخشداری ، دارائی ، آمار ثبت اسناد، ژاندارمری ، دبیرستان و دبستان دارد. از آثار باستانی مسجدی است و چندین باب دکاکین مختلف دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). رجوع به تاریخ سیستان ص 234، 296، 369، 385، 389، تاریخ یمینی ص 173، تاریخ بیهقی چ ادیب ص 556، مجمل التواریخ گلستانه ص 108، 109، 110، 308، 312، 322، 327، 328، ایران باستان ج 3 ص 2190، المعرب جوالیقی ص 229، فیه مافیه ص 289، تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 25، سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 140 و 141، تاریخ گزیده ص 437 و 543، مجالس النفایس ص 80 و تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 71 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
طبس . [ طَ ] (ع ص ) سیاه از هر چیزی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (شمس اللغات ).
طبس . [ طِ ] (ع اِ) گرگ . (منتهی الارب ). ج ، طُبوس . (دزی ج 2 ص 21).
طبس . [ طَ ب َ ] (اِخ ) از بلوکات ولایت سبزوار خراسان ، عده ٔ قری (27) مرکز طبس ، حد شمالی جوین ، شرقی نیشابور جنوبی قصبه ، غربی بواکره . (جغرا...
این واژه در سنسکریت تپس tapas (گرما، گرمی، سوزندگی) بوده و از دو بخش تپ tap (تب) و پسوند «اس as» ساخته شده است؛ و این نامگذاری، به خاطر هوای گرم آن سر...
قلعه طبس. قلعه قهستان در جنوب خراسان که رهبری آن را حسین قائنی، یار وفادار حسن صبّاح، بر عهده داشته است. این قلعه بر بلندی کوهی قرار داشته با شیبی بسی...
طبس تمر. [ طَ ب َ س ِ ت َ ] (اِخ ) رجوع به طبس فردوس ، طبسان و المعرب ص 229 شود.
طبس عناب . [ طَ ب َ س ِ ع ُن ْ نا ] (اِخ ) رجوع به طبس فردوس ، طبسان و المعرب ص 229 شود.
طبس گیلکی . [ طَ ب َ س ِ ل َ ] (اِخ ) طبس تمر. شهری است کوچک و از اقلیم سوم است . طولش از جزائر خالدات ، صب ط، وعرض از خط استوا لط، در هفت ر...
طبس مسینا. [ طَ ب َ س ِ م َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش درمیان شهرستان بیرجند است که از106 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته . مجموع ن...
چارده طبس . [ دِ هَِ طَ ب َ ] (اِخ ) نام ناحیه ای در طبس خراسان . در سال هشتصد و نه هجری که میانه ٔ دو برادر یعنی میرزا پیر محمد و میرزا اسکن...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.