عبدا
نویسه گردانی:
ʽBDʼ
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمدبن فرحون الیعمری المالکی . فقیه و از علماء حدیث بود. اصل او از مردم تونس و مولد و منشأاش مدینه است . از تألیفات او است : الدر المخلص من التفصی و الملخص در حدیث . کشف الغطافی شرح مختصر الموطاً در چهار مجلد. العدة. وی به سال 692 هَ . ق . متولد شد و در 769 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۳۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
قلعه عبدا. [ ق َ ع َ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کام فیروز بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری اردکا...
قلعه عبدا. [ ق َ ع َ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو شهرستان شاهرود، واقع در 3000گزی جنوب قلعه نو و1000گزی ...
وادی عبدا. [ ی ِ ع َ دِل ْلاه ] (اِخ ) از روستاهای قرطبه است در اندلس . (از الحلل السندسیة ج 1 ص 268، از احسن التقاسیم المقدسی ).
قاضی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن جلال الدین . رجوع به قاضی شمس الدین عبداﷲ شود.
قاضی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به قاضی منصور، عبداﷲ شود.
قاضی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن علی بن محمد. رجوع به قاضی ابن ابی الشوارب شود.
قاضی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عمر. رجوع به قاضی بیضاوی شود.
قاضی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمد نعمان . رجوع به قاضی ابن حیوان شود.
قاضی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن محمد، مکنی به ابن فرضی . رجوع به ابن فرضی ابوالولید شود.
قاضی عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) رازی از فضلای ری بود و به قضای آن شهر روزگار میگذرانید. این بیت او راست :دو روز شد که وفا میکند نمیدانم...