اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فخذ

نویسه گردانی: FḴḎ
فخذ. [ ف َ ] (ع مص ) بر ران کسی زدن . || شکستن ران کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بر ران رسیده شدن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
فخذ. [ ف َ / ف ِ ] (ع اِ)ران . (منتهی الارب ). ج ، افخاذ. به کسر خاء نیز درست است . (اقرب الموارد). || گروه برادران و تبار مرد که کم از بطن...
فخذ. [ ف َ خ ِ ] (ع اِ) ران .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فَخْذ شود.
(faxez یکی از ستارگان خرس بزرگ) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: پولاستی pulâsti (سنسکریت: pulastya).*** فانکو آدینات 09163657861
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.