ویل
نویسه گردانی:
WYL
ویل . [ وَ ] (ع مص ) درآمدن بدی و شر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || دردمند نمودن . || مصیبت زده ساختن . || (اِ) وای . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: ویله و ویلک و ویلی ، و آن کلمه ٔ وعید و عذاب است و گویند: ویل الشیطان (به نصب و رفع و جر لام ویل و اضافه )، و ویلا له (به تنوین و رفع و نصب و جر)، و در ندبه گویند ویلاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
استانلی ویل . [ اِ ] (اِخ ) ۞ شهری از کنگوی بلژیک ، بندری در ساحل کنگوی وسطی دارد.
ناپلئون ویل . [ پ ُ ل ِ ءُ] (اِخ ) ۞ شهر کوچکی است در ایالت لوئیزیانای امریکا. جمعیت آن 4000 تن است .
گورزو ویل کوپولسکی . [ گُرْ زُوْ وی ک ُ پُل ْ ] (اِخ ) ۞ بندری است از لهستان در کنار باس وارتا ۞ با 44000 تن جمعیت . این شهر سابقاً جزو آلم...
الکساندر د ویل دیو. [ اَ ل ِ دُ ل ِ ی ُ ] (اِخ ) ۞ شاعر و نحودان فرانسوی در قرن سیزدهم م . وی در شهر ویله دیو از نورماندی بدنیا آمد. او راست...
وئل . [ وَ ءِ ] (ع ص ) وَئیل . وَیْل ٌوَئِل ؛ سختی بسیار. وَیْل ٌ وَئیل . (ناظم الاطباء).