ائج
نویسه گردانی:
ʼʼJ
اَئُج: (اوستایی) نامیدن، خواندن، به نام خواستن، ملقب کردن
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
عائج . [ ءِ ] (ع ص ) ایستاده . (منتهی الارب ).
ایج . (ق ) هیچ .(اوبهی ) (هفت قلزم ). ایچ . رجوع به هیچ و ایچ شود.
ایج . (اِخ ) در اصل ایگ بود بعد از تصرف اعراب او را ایج گفتند. درقدیم شهری معتبر بود و چندین صد سال پای تخت ملوک شبان کاره بود. میانه ٔ مشرق...
شهر باستانی ایج در (جنوب شرق استان فارس) و در فاصله ۲۱۰ کیلومتری شیراز است. این شهر از شمال به شهر استهبان از شرق به شهر نیریز از غرب به شهرستان فسا و...
عایج . [ ی ِ ] (ع ص ) ایستاده و متوقف . (ناظم الاطباء). رجوع به عائج شود.
عیج . [ ع َ ] (ع مص ) باک داشتن و پروا نکردن . و آن جز بصورت منفی بکار نرود. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). توجه کردن و اهمیت دادن چ...
قلعه ٔ ایج . [ ق َ ع َ ی ِ ] (اِخ )این قلعه در بالای کوه کوچکی است در نزدیک ایک اصطهبانات . به سال 470 نظام الدین محمود شبانکاره از کوههای...